بچها..
بچها..
چند وقته یه چیزیایی سرم اومد میخواستم بگم اما روم نشد..
خوب.. چندتا از دوستام منو ترک کردن سعی میکنم برام مهم نباشه.. اما نمیتونم..
الی دوستم.. من و مینا رو ترک کرد ، و کاپم برایان.. چون مشکل خانوادگی داشت مجبور شد با هممون کات کنه منم گفتم باشه ، دیگه بعضی از دوستام وقت ندارن باهم حرف بزنیم فقط خودم و مینا دوستم هستیم.. میدونید.. دلم میخواد خودمو خالی کنم.. گریه کنم.. داد بزنم و.. دیگه نمیتونم چون جایی نیست که تنها باشم.. شاید باورتون نشه اما از اول مهر دو بار فریب خوردم.. برای اولین بار با یکی کاپ زدم.. و بخاطر مشکل خانوادگی گوشیمو خاموش کردم و مامانم به دادم رسید خدا بهم رحم کرد.. اون کاپم میخواست گوشیم رو هک کنه و جایی که زندگی میکنم رو پیدا کنه.. و منو بکشه.. معلوم نبود جسدمو میخواست کجا ببره
خیلی ناراحت شدم.. بار دوم.. مامان جومی خودش برام کاپ پیدا کرد.. اول بسمالله کاپ دومم بهم گفت نمیتونیم باهم باشیم و دیدم بهم خیانت کرد با یکی دیگه کاپ زد..!
منم گفتم باشه..
دیگه روم نشد جلو خانوادم گریه کنم.. توی درونم گریه کردم.. از اون موقع تصمیم گرفتم با کسی کاپ نزنم بهش اعتماد نکنم..
هعی چند روز گذشت برایان گفت چند ماهه همو میشناسیم چرا باهم کاپ نزنیم.. منم گفتم نمیدونم میترسم اذیت بشی.. خلاصه کاپ زدیم
چهار ماه گذشت و برایان درست حسابی بهم پیام نمیداد.. منم سکوت کردم.. از اون موقع تا الان همش سکوت کردم.. توی درونم گریه کردم.. و من میدونم.. برایان بزور داره منو تحمل میکنه.. تصمیم گرفتم به کسی اعتماد نکنم.. ولی میدونید فرض کنید بار چهارم دوباره کاپ بزنم اگر بزنم.. صد درصد بزور داره منو تحمل میکنه..
اما میدونید.. فقط یکیو میخوام دوستم داشته باشه.. بهم اهمیت بده کنارم باشه.. اما نمیشه کسی منو نمیخواد دوسم نداره چرا چون.. من برا همه بی ارزشم.. من کافی نیستم..!
ممنون به حرفم گوش دادید اگر چیزه بدی گفتم ببخشید از روی ناراحتی و عصبی بود واقعا دیگه نمیتونستم جلوی خودمو بگیرم...:)) 🙂💔
چند وقته یه چیزیایی سرم اومد میخواستم بگم اما روم نشد..
خوب.. چندتا از دوستام منو ترک کردن سعی میکنم برام مهم نباشه.. اما نمیتونم..
الی دوستم.. من و مینا رو ترک کرد ، و کاپم برایان.. چون مشکل خانوادگی داشت مجبور شد با هممون کات کنه منم گفتم باشه ، دیگه بعضی از دوستام وقت ندارن باهم حرف بزنیم فقط خودم و مینا دوستم هستیم.. میدونید.. دلم میخواد خودمو خالی کنم.. گریه کنم.. داد بزنم و.. دیگه نمیتونم چون جایی نیست که تنها باشم.. شاید باورتون نشه اما از اول مهر دو بار فریب خوردم.. برای اولین بار با یکی کاپ زدم.. و بخاطر مشکل خانوادگی گوشیمو خاموش کردم و مامانم به دادم رسید خدا بهم رحم کرد.. اون کاپم میخواست گوشیم رو هک کنه و جایی که زندگی میکنم رو پیدا کنه.. و منو بکشه.. معلوم نبود جسدمو میخواست کجا ببره
خیلی ناراحت شدم.. بار دوم.. مامان جومی خودش برام کاپ پیدا کرد.. اول بسمالله کاپ دومم بهم گفت نمیتونیم باهم باشیم و دیدم بهم خیانت کرد با یکی دیگه کاپ زد..!
منم گفتم باشه..
دیگه روم نشد جلو خانوادم گریه کنم.. توی درونم گریه کردم.. از اون موقع تصمیم گرفتم با کسی کاپ نزنم بهش اعتماد نکنم..
هعی چند روز گذشت برایان گفت چند ماهه همو میشناسیم چرا باهم کاپ نزنیم.. منم گفتم نمیدونم میترسم اذیت بشی.. خلاصه کاپ زدیم
چهار ماه گذشت و برایان درست حسابی بهم پیام نمیداد.. منم سکوت کردم.. از اون موقع تا الان همش سکوت کردم.. توی درونم گریه کردم.. و من میدونم.. برایان بزور داره منو تحمل میکنه.. تصمیم گرفتم به کسی اعتماد نکنم.. ولی میدونید فرض کنید بار چهارم دوباره کاپ بزنم اگر بزنم.. صد درصد بزور داره منو تحمل میکنه..
اما میدونید.. فقط یکیو میخوام دوستم داشته باشه.. بهم اهمیت بده کنارم باشه.. اما نمیشه کسی منو نمیخواد دوسم نداره چرا چون.. من برا همه بی ارزشم.. من کافی نیستم..!
ممنون به حرفم گوش دادید اگر چیزه بدی گفتم ببخشید از روی ناراحتی و عصبی بود واقعا دیگه نمیتونستم جلوی خودمو بگیرم...:)) 🙂💔
۴.۰k
۱۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.