به شوق دیدن او مجال پوشیدن کفش ندارم.
به شوق دیدن او مجال پوشیدن کفش ندارم.
وجودم جستوجوگر لبخند شیرینش بود..
اما او در گوشهی دیگر از این شهر غم مشغولِ بوسیدن لبهایی بود که مرا هر لحظه از روشنایی زندگی به تاریکی مرگ دعوت میکردند.
وجودم جستوجوگر لبخند شیرینش بود..
اما او در گوشهی دیگر از این شهر غم مشغولِ بوسیدن لبهایی بود که مرا هر لحظه از روشنایی زندگی به تاریکی مرگ دعوت میکردند.
۱۱.۶k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳