وطن فروش خطابش می کنی؟ بگو دقیقا وطن چیست؟ خطوط لاجانی که

وطن‌فروش خطابش می‌کنی؟ بگو دقیقا وطن چیست؟ خطوط لاجانی که حوالی خاک اجدادی‌مان کشیده‌اند؟ وطن‌فروش خطابش می‌کنی؟ کدام خاک را فروخته؟ کدام دریا را؟ کدام آدم را؟ کدام آب را؟ کدام صحرا را؟ وطن‌فروش دقیقا کیست؟ کسی که پشت می‌کند به رفاهی که به کثافت و خون آغشته‌ست؟ یا آن‌که خون می‌ریزد و آدم‌ها و زمین و آب را می‌فروشد تا به رفاه برسد؟ وطن فروش دقیقا کیست؟ کسی که در قبال بهبود اوضاع، کاری از دستش ساخته نیست، بارش را می‌بندد و می‌گوید خسته‌ام، می‌خواهم بعد از این خالی از حب و کینه و دستور، برای خودم بجنگم و زندگی کنم؟ یا آن‌که کاری برای بهبود اوضاع از دستش ساخته نیست، ولی میزی را اشغال می‌کند و حقوق و خون‌هایی را پایمال و آدم‌هایی را مفلوک؟ خوب بلدید حق وطن‌فروش‌ها را بگذارید کف دستشان، دمتان گرم که اینقدر با نفرت وطن_فروش و خائن و بی_وطن خطابش کردید و بی‌لیاقتش خواندید. دختری که همه‌مان را فروخت و حالا دارد توی رفاه و خوشی دست و پا می‌زند. اصلا چه معنی دارد دختر برای خودش تصمیم بگیرد؟ اصلا دختر را چه به ورزش؟ هنر یک زن، مادر شدن و تر و خشک کردن است، ولاغیر!!! منظورتان همین بود نه؟ وطن‌فروش بود که این حرف‌ها را به دل گرفت و به غرور و هیبت زنانه‌اش برخورد، وطن‌فروش بود که چشم روی این‌همه حمایت بست و دلش خواست بدون حمایت، اما برای دلش بجنگد و مبارزه‌هاش هیچ ربطی به مرزها و سیاست نداشته‌باشد؟ که خواست صرف‌نظر از خاستگاه آدم‌ها، با آن‌ها روبرو شود و تا پای جان و بدون هیچ تمهیدی مبارزه کند؟
اصلا وطن‌فروش بود که نماند و با ما در این اندوه جمعی شریک نشد، که شنا بلد نبودیم و داشتیم غرق می‌شدیم و شنا بلد بود و خودش را کشید بیرون، که به خیالمان ما اگر بودیم، به عشق وطن، می‌ماندیم و هم‌پای بقیه، دست و پا می‌زدیم، که ما وطن‌دار بودیم و وطن یعنی خشم را به نقطه‌ی جوش برسانیم و به جان آرامش هم بیفتیم مدام...