بر زبان بیاور تکلیفم با چشمهایت چیست؟ چشمان أو گاه جام شر
بر زبان بیاور تکلیفم با چشمهایت چیست؟ چشمان أو گاه جام شرابی است گاه زهری شیرین آنچه در ژرف روانش در جریان بود و بر زبان میآورد، چشمانش خالی از هر ستارهای لیکن زمستانی ز دانه های خاکستری رنگِ برف است، حال میتوان معنای جان خاکستری درونش را فهمید هر دانه برفی از آسمان فرود میآمد، خاطرهای همراه أو نیز ز یاد میرفت میان آن برف ها انتظار دیدن أو را میکشیم و سوی مرگ راهی خواهیم شد
حزن سخن گفتن چیست تا آنکه چشم های اغواگرش در میان بود؟
در دلباختگی همانندی قوی ِ وفادار، ازل عاشقی را با أو بخوانی و سپس با مرگ ز أو دست بکشانی و
به رقص فریبندهاش در میان قو های دگر بیاندیشی، تن خونین أو میان قو های دگر و خواندن نغمهای مسحور کننده هنگام مرگ
فرو رفته در دریاچهای از برف های سفیدِ مایل شده به خاکستری
خاکستر های بیرمق ریخته شدهٔ سیگارِ حاصل از انتظار مُدام.
حزن سخن گفتن چیست تا آنکه چشم های اغواگرش در میان بود؟
در دلباختگی همانندی قوی ِ وفادار، ازل عاشقی را با أو بخوانی و سپس با مرگ ز أو دست بکشانی و
به رقص فریبندهاش در میان قو های دگر بیاندیشی، تن خونین أو میان قو های دگر و خواندن نغمهای مسحور کننده هنگام مرگ
فرو رفته در دریاچهای از برف های سفیدِ مایل شده به خاکستری
خاکستر های بیرمق ریخته شدهٔ سیگارِ حاصل از انتظار مُدام.
۲.۰k
۳۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.