دوستت دارم
دوستت دارم
و هراسانم دقایقی بگذرند
که بر حریر دستانت دست نکشم
و چون کبوتری بر گنبدت ننشینم
و در مهتاب شناور نشوم
سخنت شعر است
خاموشیات شعر
و عشقت
آذرخشی میان رگهایم
چونان سرنوشت...
و هراسانم دقایقی بگذرند
که بر حریر دستانت دست نکشم
و چون کبوتری بر گنبدت ننشینم
و در مهتاب شناور نشوم
سخنت شعر است
خاموشیات شعر
و عشقت
آذرخشی میان رگهایم
چونان سرنوشت...
۴.۰k
۲۸ تیر ۱۴۰۳