سناریو و وانشات از توکیو ریونجرز ♡☆
اولین دیدار در بار
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ران:
از زبان یوکی
با داداشم رو مبل تلپ شده بودیم که من گفتم..
من: نی سان میای بریم بیرون؟
یوکینه: اوک ولی کجا؟
من: بریم بار
یوکینه: باشه بریم ولی یه شرطی داره
من: چه شرطی؟!
یوکینه: لباس باز نپوشی
من: باشه بابا
با نی سان رفتیم تو اتاقمون( اهم اهم اتاقاتون جداست) تا لباسامون رو عوض کنیم
من یه بالا ناف کوتاه سیاه با یه دامن کوتاه صورتی پوشیدم و یه کفش که ترکیب بنفش و صورتی بود رو برداشتم و پوشیدم موهام هم پاپیونی بسته بودم و و رفتم پیش نی سان
بعد یوکینه میخواست سوار موتورش بشه که من گفتم...
من: نچ نچ نچ نچ..... باید با اسکیت بریم
یوکینه: چرا اون وقت؟!
من: پیاده یا با اسکیت
یوکینه: تا نگم باشه ول کن نیست.... اوکی
من:ایول 🤩
خلاصه با یوکینه مسابقه گذاشتیم و بله در اخر بنده پیروز میدان شدم
وقتی رسیدیم به بار اینور اونور و نگا کردم فقط دوتا پسر کله بنفش اونجا بودند.. هوم.. مهم نیست
با یوکینه رو یکی از صندلی ها ی اونجا نشستیم
کمی بعد یه خانم جوان با لحن مهربون اومد سفارشارو بگیره:
خانمه رو به من و نی سان: چی میل دارید؟
من: یه بطری نوشابه و یه بطری ویسکی و یه کیک شکلاتی
نی سان: به به چشمم روشن چیها که نمیخواد
نی سان: منم یه قهوه و یه کیک شکلاتی
خانمه: چشم الان میارم
من: دادااااششش حوصلم پوکیده(با لحن خسته)
نی سان: بخاطر تو اومدم اینجا بعد میگی حوصلم سررفته؟
من: اره دیگه
خانمه: بفرمایید نوش جان(مگه غذاست•-•)
من اول رفتم سراغ نوشابم میخواستم بخورمش که یه ایده اومد تو عقلم که به عقل جن هم نمیرسه
ویسکی رو هم باز کردم و وووو.........
وی کرم دارد🤡
نوشابه رو کردم تو ویسکی به به
رو به یوکینه کردم و گفتم
من: یوکینه نگا چی کردم(بطری ها رو به یوکینه)
یوکینه: چی چیکا.... چیییییییی.
من: میدونم حالا به سلامتی
و بطری هارو ته کشیدم
یوکینه: کاش خدا بجا برادر بهت یه عقل درست حسابی میداد•-•
منی که کامل مست کرده بودم گفتم: داداش ده خوش باش دیگه انقد ضد حال نزن
از اینجا به بعد از زبان ران
با ریندو اومده بودیم بار که یهو یه دختر کیوت و گوگولی با یه پسر که احتمالا دوس پسرش بود اومدن تو که دختره با پسره صندلی بغلی ما نشستن
خلاصه یه خانم سفارشا رو گرفت و بعد دختره چیزی گفت که شاخ در اوردم گفت نی سان
هورا میتونم مخشو... چییییییییییییی نوشابه با ویسکی؟
این که ا منم بچه تره
بعد داداشش رو به من کرد و گفت
پسره: اسمت چیه؟
وی وات اسممو پرسید؟ بزا جواب بدم
من: ران هایتانی هستنم و شما؟
پسره: منم یوکینه و این دختر خول و چل هم خواهرمه اسمش یوکی ایچیرو هس
وایسا یوکی ایچیرو همون ایدل معروف نیست؟
یه نگا به دختره کردم که گفت
یوکی: داداااااششش منو به کسی معرفی نکن(چشم غره)
هارو: باشه باشه ولی چرا اون وقت؟!
یوکی: خاک تو سرت کنن روانی من ایدل معروف توکیوم
یهو چشمم خورد به چشمام
پرسیدم......
ادامه دارد..
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ایزی ایزی تامام تامام
میدونم گند زنم به روم نیارید خواهشن
تو پارت بعد ران از یوکی چی بپرسه؟! ❤
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ران:
از زبان یوکی
با داداشم رو مبل تلپ شده بودیم که من گفتم..
من: نی سان میای بریم بیرون؟
یوکینه: اوک ولی کجا؟
من: بریم بار
یوکینه: باشه بریم ولی یه شرطی داره
من: چه شرطی؟!
یوکینه: لباس باز نپوشی
من: باشه بابا
با نی سان رفتیم تو اتاقمون( اهم اهم اتاقاتون جداست) تا لباسامون رو عوض کنیم
من یه بالا ناف کوتاه سیاه با یه دامن کوتاه صورتی پوشیدم و یه کفش که ترکیب بنفش و صورتی بود رو برداشتم و پوشیدم موهام هم پاپیونی بسته بودم و و رفتم پیش نی سان
بعد یوکینه میخواست سوار موتورش بشه که من گفتم...
من: نچ نچ نچ نچ..... باید با اسکیت بریم
یوکینه: چرا اون وقت؟!
من: پیاده یا با اسکیت
یوکینه: تا نگم باشه ول کن نیست.... اوکی
من:ایول 🤩
خلاصه با یوکینه مسابقه گذاشتیم و بله در اخر بنده پیروز میدان شدم
وقتی رسیدیم به بار اینور اونور و نگا کردم فقط دوتا پسر کله بنفش اونجا بودند.. هوم.. مهم نیست
با یوکینه رو یکی از صندلی ها ی اونجا نشستیم
کمی بعد یه خانم جوان با لحن مهربون اومد سفارشارو بگیره:
خانمه رو به من و نی سان: چی میل دارید؟
من: یه بطری نوشابه و یه بطری ویسکی و یه کیک شکلاتی
نی سان: به به چشمم روشن چیها که نمیخواد
نی سان: منم یه قهوه و یه کیک شکلاتی
خانمه: چشم الان میارم
من: دادااااششش حوصلم پوکیده(با لحن خسته)
نی سان: بخاطر تو اومدم اینجا بعد میگی حوصلم سررفته؟
من: اره دیگه
خانمه: بفرمایید نوش جان(مگه غذاست•-•)
من اول رفتم سراغ نوشابم میخواستم بخورمش که یه ایده اومد تو عقلم که به عقل جن هم نمیرسه
ویسکی رو هم باز کردم و وووو.........
وی کرم دارد🤡
نوشابه رو کردم تو ویسکی به به
رو به یوکینه کردم و گفتم
من: یوکینه نگا چی کردم(بطری ها رو به یوکینه)
یوکینه: چی چیکا.... چیییییییی.
من: میدونم حالا به سلامتی
و بطری هارو ته کشیدم
یوکینه: کاش خدا بجا برادر بهت یه عقل درست حسابی میداد•-•
منی که کامل مست کرده بودم گفتم: داداش ده خوش باش دیگه انقد ضد حال نزن
از اینجا به بعد از زبان ران
با ریندو اومده بودیم بار که یهو یه دختر کیوت و گوگولی با یه پسر که احتمالا دوس پسرش بود اومدن تو که دختره با پسره صندلی بغلی ما نشستن
خلاصه یه خانم سفارشا رو گرفت و بعد دختره چیزی گفت که شاخ در اوردم گفت نی سان
هورا میتونم مخشو... چییییییییییییی نوشابه با ویسکی؟
این که ا منم بچه تره
بعد داداشش رو به من کرد و گفت
پسره: اسمت چیه؟
وی وات اسممو پرسید؟ بزا جواب بدم
من: ران هایتانی هستنم و شما؟
پسره: منم یوکینه و این دختر خول و چل هم خواهرمه اسمش یوکی ایچیرو هس
وایسا یوکی ایچیرو همون ایدل معروف نیست؟
یه نگا به دختره کردم که گفت
یوکی: داداااااششش منو به کسی معرفی نکن(چشم غره)
هارو: باشه باشه ولی چرا اون وقت؟!
یوکی: خاک تو سرت کنن روانی من ایدل معروف توکیوم
یهو چشمم خورد به چشمام
پرسیدم......
ادامه دارد..
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ایزی ایزی تامام تامام
میدونم گند زنم به روم نیارید خواهشن
تو پارت بعد ران از یوکی چی بپرسه؟! ❤
۶.۷k
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.