دوست دارم بابا p12
دوست دارم بابا p12
از زبان ات
که یهو
کوک سرش گیج رفت و داشت می افتاد که از میز گرفت
زود رفتم سمتم گرفتمش و نشوندم رو مبله دفترش
+بابا خوبی؟
_ات دلم براش تنگ شده
دیدم چشاش پر شد قلبم درد گرفت اولینبار بود که میدیدم انقدر معصوم و ضعیفه اون الان به عشقو حمایت احتیاج داشت بغلش کردم سرشو برد لای گردنم و بو کشید
_حتی بوی اونم میدی لطفا او لطفا توعم ترکم نکن مثل دختر کوچولوم
ویو ۱سال پیش
دختر کوک:بابا
_جونم
دختر کوک:اگه یه روز یکی رو که شبیه من بود ببینی چیکار میکنی
_اممم شاید مهکم بغلش میکنم و جوری که به تو عشق میورزم به اونم عشق میورزم
دختر کوک:واقعاااا
_اوهوم
پایان ویو
_ات به بعضیوقتا یادم میره که تورو به فرزندی گرفتم و واقعا بچم نیستی ات من ترو مثل بچه خودم دوست دارم
+م..منم...ترو مثل بابایه... خودم... دوست دارم
مهکم بغلم کرد
_ات لطفا از کار مافیایی بزن کنار نمیخام بیشتر از این وارد این بازیهای کثیف شی دخترم شو باهام زندگی کن
+ب.. باشه..ولی انتقاممم
_من میگیرم
+باشه
۳ روز بعد
رابطم از چیزی که با کوک بود خیلی بهتر شده و واقعا الان مثل دختر پدریم کوک قول داده تا انتقاممو بگیره منم الان رو ترسیم تمرکز کردم و دیگه مافیا نیستم
همینجوری نشسته بودم که ی پیام اومد از شماره ناشناس بود ی ویو فرستاده بازش کردم
_نه بابا واقعا فک کردی من اونو واقعا بچه خودم میدونم معلومه که نه فقط دارم ازش استفاده میکنم برای کارام اون از اولش برای کارام به فرزندی گرفته شد و تا اخرم همینه
که ی پیامم اومد
بیا به این آدرس تا همه چی دو بفهمی
نمیدونم با چه عقلی پا شدم رفتم چون واقعا از حرفای کوک عصبی و ناراحت بودم
از زبان ات
که یهو
کوک سرش گیج رفت و داشت می افتاد که از میز گرفت
زود رفتم سمتم گرفتمش و نشوندم رو مبله دفترش
+بابا خوبی؟
_ات دلم براش تنگ شده
دیدم چشاش پر شد قلبم درد گرفت اولینبار بود که میدیدم انقدر معصوم و ضعیفه اون الان به عشقو حمایت احتیاج داشت بغلش کردم سرشو برد لای گردنم و بو کشید
_حتی بوی اونم میدی لطفا او لطفا توعم ترکم نکن مثل دختر کوچولوم
ویو ۱سال پیش
دختر کوک:بابا
_جونم
دختر کوک:اگه یه روز یکی رو که شبیه من بود ببینی چیکار میکنی
_اممم شاید مهکم بغلش میکنم و جوری که به تو عشق میورزم به اونم عشق میورزم
دختر کوک:واقعاااا
_اوهوم
پایان ویو
_ات به بعضیوقتا یادم میره که تورو به فرزندی گرفتم و واقعا بچم نیستی ات من ترو مثل بچه خودم دوست دارم
+م..منم...ترو مثل بابایه... خودم... دوست دارم
مهکم بغلم کرد
_ات لطفا از کار مافیایی بزن کنار نمیخام بیشتر از این وارد این بازیهای کثیف شی دخترم شو باهام زندگی کن
+ب.. باشه..ولی انتقاممم
_من میگیرم
+باشه
۳ روز بعد
رابطم از چیزی که با کوک بود خیلی بهتر شده و واقعا الان مثل دختر پدریم کوک قول داده تا انتقاممو بگیره منم الان رو ترسیم تمرکز کردم و دیگه مافیا نیستم
همینجوری نشسته بودم که ی پیام اومد از شماره ناشناس بود ی ویو فرستاده بازش کردم
_نه بابا واقعا فک کردی من اونو واقعا بچه خودم میدونم معلومه که نه فقط دارم ازش استفاده میکنم برای کارام اون از اولش برای کارام به فرزندی گرفته شد و تا اخرم همینه
که ی پیامم اومد
بیا به این آدرس تا همه چی دو بفهمی
نمیدونم با چه عقلی پا شدم رفتم چون واقعا از حرفای کوک عصبی و ناراحت بودم
۸.۶k
۱۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.