خون اشام من
خون اشام من
part 4
دیدم اون پسر ومپایره جلو در وایساده بهش گفتم
+ببخشید من من می خوام از اینجا برم
_از اینجا بری هه فکر کردی به همین راحتیه (درو محکم کبید و رفت)
یعنی چی من قراره توسط یه خون اشام بمیرم این چه سرنوشتیه من دارم اصلا دوستام نگرانم شدن
ویو جونگکوک
داشتم به کارام رسیدگی میکردم که صدای زوزه گرگ اومد (علامت جیمین$ علامت یونگی£) و اینکه این دوتا برادرن
$به به ارباب خون ها چه میکنی
_سلام بر گرگینه خودم داشتم به کارام رسیدگی میکردم
£خبر داری به یه مهمونی دعوت شدی
_مهمونی؟به چه مناسبت
$تولد ۱۲۴ سالگی دختر اقای لی میدونی که قرار گذاشتین اگه تا امسال دوست دختر پیدا نکنی باید با دخترش ازدواج کنی وقتی دخترش ۱۲۴ سالش شد
_اه اون دختره چندش رو مخ من بدم میاد ازش
£شنیدم یه دختر انسان و اوردی
_از کجا فهمیدی
$گرگا قدرت شنواییشون بالاس
_اها اره یادم نبود
$خب من یه فکری دارم که اون دختره نچسب ولت کنه
یونگی و جونگکوک باهم :چه فکری
part 4
دیدم اون پسر ومپایره جلو در وایساده بهش گفتم
+ببخشید من من می خوام از اینجا برم
_از اینجا بری هه فکر کردی به همین راحتیه (درو محکم کبید و رفت)
یعنی چی من قراره توسط یه خون اشام بمیرم این چه سرنوشتیه من دارم اصلا دوستام نگرانم شدن
ویو جونگکوک
داشتم به کارام رسیدگی میکردم که صدای زوزه گرگ اومد (علامت جیمین$ علامت یونگی£) و اینکه این دوتا برادرن
$به به ارباب خون ها چه میکنی
_سلام بر گرگینه خودم داشتم به کارام رسیدگی میکردم
£خبر داری به یه مهمونی دعوت شدی
_مهمونی؟به چه مناسبت
$تولد ۱۲۴ سالگی دختر اقای لی میدونی که قرار گذاشتین اگه تا امسال دوست دختر پیدا نکنی باید با دخترش ازدواج کنی وقتی دخترش ۱۲۴ سالش شد
_اه اون دختره چندش رو مخ من بدم میاد ازش
£شنیدم یه دختر انسان و اوردی
_از کجا فهمیدی
$گرگا قدرت شنواییشون بالاس
_اها اره یادم نبود
$خب من یه فکری دارم که اون دختره نچسب ولت کنه
یونگی و جونگکوک باهم :چه فکری
۸.۸k
۰۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.