پارت¹
پارت¹
اغشته به خون :
در حال جمع کردن وسایلم بودم صاحب خونم گفته بود باید هرچه زود تر از این خونه برم
اگرچه من یه خونه پیدا کرده بودم
یه اپارتمان تقریبا وسایلم و جمع کرده بودمو فردا باید میرفتم رفتم بخوابم چون خیلی خسته بودم زود خوابم برد
ویو صبح:
وقتی رسیدم اپارتمان توی طبقه ۵ بودم و یه خونه هم روبه روم بود ساختمانمون خیلی قدیمی بود و همین ترسناکس می کرد و من یکم از ساختمانمون میترسیدم
رفتم یکم بخوابم تا چند روز اول اتفاق خاصی نیفتاد فقط یه موش داخل کمدم پیدا کردم تا روز سوم رسید
ویو روز ³ :
ساعت ۶ بود هوا داشت کم کم تاریک میشد
داشتم میرفتم تو خونم که یهو صدای یه داد اومد که میگفت<کمک> در خونه رو باز کردم که همزمان با من همسایه ی روبه روییم هم درش رو باز کرد و گفت:«شما هم میشنوید ؟»
سری تکون دادم
سریع به سمت آسانسور دویدیم
وقتی به پارکینگ رسیدیم با صحنه ای که دیدیم خشکمون زد
اغشته به خون :
در حال جمع کردن وسایلم بودم صاحب خونم گفته بود باید هرچه زود تر از این خونه برم
اگرچه من یه خونه پیدا کرده بودم
یه اپارتمان تقریبا وسایلم و جمع کرده بودمو فردا باید میرفتم رفتم بخوابم چون خیلی خسته بودم زود خوابم برد
ویو صبح:
وقتی رسیدم اپارتمان توی طبقه ۵ بودم و یه خونه هم روبه روم بود ساختمانمون خیلی قدیمی بود و همین ترسناکس می کرد و من یکم از ساختمانمون میترسیدم
رفتم یکم بخوابم تا چند روز اول اتفاق خاصی نیفتاد فقط یه موش داخل کمدم پیدا کردم تا روز سوم رسید
ویو روز ³ :
ساعت ۶ بود هوا داشت کم کم تاریک میشد
داشتم میرفتم تو خونم که یهو صدای یه داد اومد که میگفت<کمک> در خونه رو باز کردم که همزمان با من همسایه ی روبه روییم هم درش رو باز کرد و گفت:«شما هم میشنوید ؟»
سری تکون دادم
سریع به سمت آسانسور دویدیم
وقتی به پارکینگ رسیدیم با صحنه ای که دیدیم خشکمون زد
۶.۸k
۱۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.