𝑷𝒂𝒓𝒕𝟑

𝑷𝒂𝒓𝒕𝟑
"کوک"
باورم نمیشه جلوی من...خب نباید حسودیم بشه ولی ات فق باید منو ببوسه اون لباش فق باید رو پوست سفید من به حرکت دربیاد نه کس دیگه
+شوخی بود اما بی مزه.
بعد در خونسردی تمام غذام رو خوردم از سر میز بلند شدم به آت هم گفتم بیاد بریم بیرون
(موقع رفتن)
هودی مشکی با شلوار اسلش مشکیم رو پوشیدم موهام مشکی بود و این تضاد جالبی ایجاد کرده بود با پوستم.
به ات نگاه کردم که داشت منو نگاه می‌کرد
+چیه؟
♡احیانا نباید شماها شنل و لباسای بلند و از این جور چیزا بپوشید...
+خون اشامیم تو عصر حجر نیستیم که:/
♡بله منطقی بود
ات هم لباساش رو عوض کرد و رفتیم.
"جنگل"
「راوی」
ات و کوک همراه هم به سمت جنگل راه افتادن جنگلی که تاریکیش آدم رو دیوونه می‌کرد گرگ ها بازم زوزه می‌کشیدن و این صدا خیلی به دل جونگ کوک می‌شست با اینکه خون اشام بود ولی عاشق صدای گرگ بود.
♡مگه نباید هرموقع ماه کامل شد زوزه بکشن گرگاتونم آپدیت شده ان؟
+هوم
رسیدن به چشمه روی چشمه گل برگ های نیلوفر بود
کنار چشمه درختی بزرگ بود که خم شده بود سمت چشمه انگار قلبش از زیبایی چشمه به لرزه دراومده و عاشق چشمه شده و برای چشمه سر خم کرده.
"جونگ کوک"
رفتم نشستم زیر درخت و تکیه زدم بهش
ات اومد سمتم
♡کوک
+بله
♡اتفاقی افتاده باهام سرد شدی!
+نه
اومد نشست رو پام و خودشو تو بغلم جا کرد دلم میخواست بغلش کنم اما یچیزی مانعم میشد شروع کرد به حرف زدن
♡اگه بخاطر اتفاق سر میزه باید بگم یه شوخی بود...
+میدونم ولی شوخی بیجایی بود
♡ببخشید ولی من...
+تو؟
♡عشقم به تو بیش از حده هیچکس نمیتونه جلوش رو بگیره...ببین !
من تو رو یه دریا دوست دارم
آخه دریا آبیه صداش قشنگه ، پناهه ، مهربونه
از همه مهم تر زیاده خیلی زیاد  تموم هم نمیشه
من تو رو با این همه زیبایی یه دریا دوست دارم💙🌊

دیگه نتونستم مانع شم بغلش کردم و گفتم:
+من حساس نیستم ؛ من فقط به حرفاتو رفتارات توجه و فکر میکنم ، چون برام مهمن چون ازت انتظار دارم ؛چون تو فرق داری ؛ چون تو مهمى چون دوست دارم .♥️

این حرفم برابر شد با شروع یه بوسه از طرف لباش.
(یک ماه بعد)
"ات"
داشتم تو جنگل قدم میزدم و به این فکر میکردم که تو این یک ماه دوستمم اومده اینجا و عاشق جونگ هی شده
یهو به خودم اومدم دیدم خیلی دور شدم اصن کجام من!
خیر سرم خون اشامم باید نترسم ولی میترسم
داشتم همینجوری میگشتم تا یه صدایی از پشت سرم اومد.
برگشتم اما...