ساعت از بامداد گذشته بود، اما مثل همیشه دل به خواب نمیداد
ساعت از بامداد گذشته بود، اما مثل همیشه دل به خواب نمیدادی و گفتی؛ مامان
گفتم؛ جانم
گفتی؛ اینقدر دلم میخواست یک سرسره ی بزرگ بود، سوار میشدم و از اون بالا سر میخوردم تو بغل بابا...😭😭😭
(درد دل های زینب ۵ ساله به وقت بامداد ۱۸ آبان ۱۳۹۹)
#شهید_میثم_عبدالله_زاده
#شهید_میثم_عبداله_زاده
#شهدا
#شهیدان
#دختران_شهدا
#دلتنگی
#فرزندان_شهدا
#دلتنگ_بابا
#بابای_آسمانی
#پدران_آسمانی
#دختر_بابا
#حادثه_تروریستی
#شهدای_سیستان
#شهدای_اصفهان
#دلتنگی_یعنی_حال_من
#همسران_شهدا
#پدر
گفتم؛ جانم
گفتی؛ اینقدر دلم میخواست یک سرسره ی بزرگ بود، سوار میشدم و از اون بالا سر میخوردم تو بغل بابا...😭😭😭
(درد دل های زینب ۵ ساله به وقت بامداد ۱۸ آبان ۱۳۹۹)
#شهید_میثم_عبدالله_زاده
#شهید_میثم_عبداله_زاده
#شهدا
#شهیدان
#دختران_شهدا
#دلتنگی
#فرزندان_شهدا
#دلتنگ_بابا
#بابای_آسمانی
#پدران_آسمانی
#دختر_بابا
#حادثه_تروریستی
#شهدای_سیستان
#شهدای_اصفهان
#دلتنگی_یعنی_حال_من
#همسران_شهدا
#پدر
۳.۸k
۱۷ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.