یه جای بودم تنهایی ساعت ۲:۴۷دقیقه شب داشتم میرفتم دوتا پس
یه جای بودم تنهایی ساعت ۲:۴۷دقیقه شب داشتم میرفتم دوتا پسر ماشین من یهوندا بود اونا دونفر ۲۰۷بودن شیشه ماشینم یه خورده پایین بودش راننده بهم گفت همدرد نمیخوای فهش دادمش پیچیدجلوم وایسادم اسپر فلفل گرفتم دستم اون شاکردنشسته بودش یکی فقط پس زدم میگفت ای مامان جان چشمم ب راننده گفتم میخوای به تو بزنم خواهرتو صدا کنی از ترس اونو سوار ماشین کرد گازگرفتن منم گاز گرفتم جلوی من سارینا سمت راستم اونا بودن سمت چپ من یه جای بود رد بشم راننده سارینا بوق بوق چراق داد گاز گرفتم دوساعت تو راه بودم
۳۵۷
۰۷ آذر ۱۴۰۳