2014-06-03 14:40:55
دل تنگ شده ام پدر، مادرمان آدم ،حوا بودنند هر دو گمشده یک راهیم هر دو نفرین شده یک اهیم اگه من تو تنها باشیم در این راه بی شک میمیریم در این تنهایی پشت تیک تاک ساعت نفس پر می شود از ثانیه هایی سوخته بیدار از رگی شده ام که به خواب رفته بود و به هیچ فریادی نمی رسید در باورم صدایست که شنیده نمی شود رنگ ان صدا میشوداز بوی خاکش فهمید نفس بند می شود از ثانیه هایی سوخته ودگر هیچ... بر گرفته از دلنوشته خودم
۱۱.۵k
۱۵ خرداد ۱۴۰۱