دوستش دارم مانند درختی که هر فصل مودش عوض میشود و به پای
دوستش دارم مانند درختی که هر فصل مودش عوض میشود و به پای هر فصل میسوزد و میسازد تا بهترین باشد برای فصل ها.
شما میگویی نخند؟ من چطور نخندم وقتی با چشمانش از من طلب یه بوسه میخواهد؟
من چطور با اون حرف نزنم وقتی پشت گوشی انگشتانش به نرمی کلمات را لمس میکند.
آری
عاشق شده ام
عاشقی که چیزی برای از دست دادن ندارد.
عاشقی که از عاشق شدنش میترسد!
عاشقی که هر شب دل به گریه ندهد شبش صبح نمیشود.
خسته ام
خسته ای دیگر حتی جان ندارد طلب آزادی را خواهش کند.
آزاد باشم که بازم چشمانم از خیسی پر شود؟!
چیز زیادی نمیخواهم...
من باشم و او باشد و خدای خودم :))
کلام آخر اینست...
تا تو باشی
زیستن باید کرد...
زیستن باید کرد..
زیستن باید کرد.
شما میگویی نخند؟ من چطور نخندم وقتی با چشمانش از من طلب یه بوسه میخواهد؟
من چطور با اون حرف نزنم وقتی پشت گوشی انگشتانش به نرمی کلمات را لمس میکند.
آری
عاشق شده ام
عاشقی که چیزی برای از دست دادن ندارد.
عاشقی که از عاشق شدنش میترسد!
عاشقی که هر شب دل به گریه ندهد شبش صبح نمیشود.
خسته ام
خسته ای دیگر حتی جان ندارد طلب آزادی را خواهش کند.
آزاد باشم که بازم چشمانم از خیسی پر شود؟!
چیز زیادی نمیخواهم...
من باشم و او باشد و خدای خودم :))
کلام آخر اینست...
تا تو باشی
زیستن باید کرد...
زیستن باید کرد..
زیستن باید کرد.
۵۹.۴k
۲۴ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.