فیک: my mission
فیک: my mission
پارت:23
.............................................................
کره شمالی عمارت/
جیمین: تازه کجاشو دیدی..پدرمونو درمیاره
کوک: فاتحه مون خوندس داداش..
جیمین: تسلیت عرض میکنم..
جنی و جیسو کارشون تموم شد و رفتن نشستن تا استراحت کنن .. کوک و جیمین هم هنوز تموم نشده بودن .. دایون میخواست پارچ آب رو روی میز بذاره که جیغ کوک بلند شد و باعث این شد دایون بترسه و کل آب بریزه روی خودش!
جیمین نگایی به کوک کرد..
جیمین: روحت شاد و یادت گرامی...
دایون: خودتو مرده فرض کن!
جیسو: اصن جرا جیغ میکشی..
کوک: فک میکردم میزنتممم!
دایون: نمیزدم ولی ازالان جوری میزنمت صدا خر بدی!
۲۰مین بعد/
همه بجز تهیونگ نشسته بودن و غذاشونو میخوردن..
تهیونگم در همین حین اومد...
تهیونگ: اینو چرا بستین به صندلی ؟!*اشاره ب کوک*
دایون: هیچی همینجوری..
فلش بک/
دایون سمت کوک رفت و محکم دستشو پیچوند و یه پس گردنی بهش زد ..
دایون: جیمین برو یه طناب واسم پیدا کن!
جیمین: طناب؟! از کجا؟؛
دایون: کاری نکن توروهم..!
جیمین: نه نه
جیمین رفت کل عمارتو گشت پیداش نکردم از عمارت خارج شد .. یه کلبه کوچک داخل حیاط عمارت بود رفت اونجا بلاخره یه طناب پیدا کرد برگشت داخل و به دایون داد..
دایون محکم کوک رو به صندلی بست..
دایون: غذا بی غذا فهمیدی ؟!*داد*
کوک:بله..
جیسو: عجب کوک چیزی نمیگه!
جنی: دایون عصبی بشه قوی ترین مرد هم نمیتونه جلوش وایسته!
جیسو: بهرحال غذا حاضره بریم..
..... زمان حال/
تهیونگ: بازش کنید غذاشو بخوره..
دایون: جناب کیم بشینید غذاتونو میل کنید و انقد فضول نباش لطفاً!
تهیونگ:تاحالا ندیدم کسی این اجازه رو داشته باشه که همگروهیامو اذیت کنه !
دایون: خب ازالان ببین !
تهیونگ سمت کوک رفت و دستاشو باز کرد..
تهیونگ: ازکی انقد ضعیف شدی که یه دختر بهت زور بگه!
کوک: خب..
جیسو: بحثو تموم کنید و غذاتونو بخورید!
جنی:بعضیا خیلی رومخن.. اشتهام کور شد!
جنی پاشد که بره
تهیونگ:بسلامت..
جنی دوباره برگشت سر میز نشست همشون تعجب کرده بودن.. که این دوتا چرا اینجوری میکنن..
جنی: بیخیال گشنمه..
۲۰مین بعده غذا/
دایون: جیمینا میزو جم کن..
جیمین: چرا من!؟
دایون: چون من میگم!
جیمین: باشهه
جیسو: رزی اگه میتونی توهم کمکش کن!
رزی ویو: الان چرا اینو گفت.. چجوری چشم تو چشم شم باهاش..
همش تقصیر جیسوعه..
رزی: باشه..
جیمین بلند شد و شروع کرد به جمع کردن ظرف ها .. رزی هم بقیه وسایل رو جمع میکرد..
جیمین: ببخشید..
رزی: ها؟!
جیمین: اون شب..
رزی: دربارش فک نکن.. تقصیر منم بود!
تهیونگ: پس تو بودی!
رزی و جیمین برگشتن و با تهیونگ مواجه شدن که با پوزخند بهشون نگاه میکرد
رزی: ببین من..
تهیونگ: امشب ساعت۲هردوتون بیاین اتاقم!
اینم پارت جدید...
امشب چندتا پارت دیگه هم آپ میکنم دوستون دارم🫂✨
پارت:23
.............................................................
کره شمالی عمارت/
جیمین: تازه کجاشو دیدی..پدرمونو درمیاره
کوک: فاتحه مون خوندس داداش..
جیمین: تسلیت عرض میکنم..
جنی و جیسو کارشون تموم شد و رفتن نشستن تا استراحت کنن .. کوک و جیمین هم هنوز تموم نشده بودن .. دایون میخواست پارچ آب رو روی میز بذاره که جیغ کوک بلند شد و باعث این شد دایون بترسه و کل آب بریزه روی خودش!
جیمین نگایی به کوک کرد..
جیمین: روحت شاد و یادت گرامی...
دایون: خودتو مرده فرض کن!
جیسو: اصن جرا جیغ میکشی..
کوک: فک میکردم میزنتممم!
دایون: نمیزدم ولی ازالان جوری میزنمت صدا خر بدی!
۲۰مین بعد/
همه بجز تهیونگ نشسته بودن و غذاشونو میخوردن..
تهیونگم در همین حین اومد...
تهیونگ: اینو چرا بستین به صندلی ؟!*اشاره ب کوک*
دایون: هیچی همینجوری..
فلش بک/
دایون سمت کوک رفت و محکم دستشو پیچوند و یه پس گردنی بهش زد ..
دایون: جیمین برو یه طناب واسم پیدا کن!
جیمین: طناب؟! از کجا؟؛
دایون: کاری نکن توروهم..!
جیمین: نه نه
جیمین رفت کل عمارتو گشت پیداش نکردم از عمارت خارج شد .. یه کلبه کوچک داخل حیاط عمارت بود رفت اونجا بلاخره یه طناب پیدا کرد برگشت داخل و به دایون داد..
دایون محکم کوک رو به صندلی بست..
دایون: غذا بی غذا فهمیدی ؟!*داد*
کوک:بله..
جیسو: عجب کوک چیزی نمیگه!
جنی: دایون عصبی بشه قوی ترین مرد هم نمیتونه جلوش وایسته!
جیسو: بهرحال غذا حاضره بریم..
..... زمان حال/
تهیونگ: بازش کنید غذاشو بخوره..
دایون: جناب کیم بشینید غذاتونو میل کنید و انقد فضول نباش لطفاً!
تهیونگ:تاحالا ندیدم کسی این اجازه رو داشته باشه که همگروهیامو اذیت کنه !
دایون: خب ازالان ببین !
تهیونگ سمت کوک رفت و دستاشو باز کرد..
تهیونگ: ازکی انقد ضعیف شدی که یه دختر بهت زور بگه!
کوک: خب..
جیسو: بحثو تموم کنید و غذاتونو بخورید!
جنی:بعضیا خیلی رومخن.. اشتهام کور شد!
جنی پاشد که بره
تهیونگ:بسلامت..
جنی دوباره برگشت سر میز نشست همشون تعجب کرده بودن.. که این دوتا چرا اینجوری میکنن..
جنی: بیخیال گشنمه..
۲۰مین بعده غذا/
دایون: جیمینا میزو جم کن..
جیمین: چرا من!؟
دایون: چون من میگم!
جیمین: باشهه
جیسو: رزی اگه میتونی توهم کمکش کن!
رزی ویو: الان چرا اینو گفت.. چجوری چشم تو چشم شم باهاش..
همش تقصیر جیسوعه..
رزی: باشه..
جیمین بلند شد و شروع کرد به جمع کردن ظرف ها .. رزی هم بقیه وسایل رو جمع میکرد..
جیمین: ببخشید..
رزی: ها؟!
جیمین: اون شب..
رزی: دربارش فک نکن.. تقصیر منم بود!
تهیونگ: پس تو بودی!
رزی و جیمین برگشتن و با تهیونگ مواجه شدن که با پوزخند بهشون نگاه میکرد
رزی: ببین من..
تهیونگ: امشب ساعت۲هردوتون بیاین اتاقم!
اینم پارت جدید...
امشب چندتا پارت دیگه هم آپ میکنم دوستون دارم🫂✨
۱۱.۸k
۰۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.