ترکیب من و تو پارت 1
داخل خونه تنها بودم و یک آهنگ بندری گذاشتم و
صدای باند رو زیاد کردم . مو هایم رو باز گذاشتم و
یک دامن کوتاه صورتی رنگ که فقط باسنم رو
میپوشاند همراه با یک تاپ سفید به تن کردم و شروع
کردم به رقصیدن .
در حاله تکان دادن دست ها و باسنم به طور هماهنگ
بودم که صدای سرفه ی الکی کسی را از پشت ام شنیدم .
سرم رو برگرداند ام . مردی با چهره ای جذاب و
چشمان مشکی رنگ و مو های لختی که به بالا حالت داده بود و چند لاخه اش بر پیشانی اش افتاده بود و
جذابیتش را چند برابر کرده بود .
ته ریشه مردانه ای که هر دختری رو برای لمس اش وسوسه میکرد.
شانه هایی کشیده که پیراهن اش به خوبی روی آن نشسته بود همراه با هیکلی ورزشکاری
که در زیر پیراهنش به خوبی خود نمایی میکرد و
عضله های بزرگی که در زیر پیراهن برای بیرون آمدن
از پیراهن تنگ تقلا میکردن و هر لحظه امکان پاره
شدن پیراهن و بیرون آمدن آن همه عضله وجود داشت
پیراهن مشکی جذبی به تن داشت که دو تا دکمه ی
اول آن باز بود و زنجیره نقره ای رنگی که به گردن
داشت هر بیننده ای رو جذاب خودش میکرد
جین دودی رنگی که خیلی خوب روی پاهاش نشسته
بود و کفش مشکی براقی به پا تا و استین های لباس
رو تا روی ارنج تا زده بود و ساعتی توی مچ دست
چپش بود .
مرد غریبه : شما ؟!
در صدای مردانه و دورگه اش غرور موج میزد.
با یاد آوری سر و وضعم هینی کشیدم و دویدم سمت
اتاقم و سریع در را بستم و پشت در ایستادم .
صدای باند رو زیاد کردم . مو هایم رو باز گذاشتم و
یک دامن کوتاه صورتی رنگ که فقط باسنم رو
میپوشاند همراه با یک تاپ سفید به تن کردم و شروع
کردم به رقصیدن .
در حاله تکان دادن دست ها و باسنم به طور هماهنگ
بودم که صدای سرفه ی الکی کسی را از پشت ام شنیدم .
سرم رو برگرداند ام . مردی با چهره ای جذاب و
چشمان مشکی رنگ و مو های لختی که به بالا حالت داده بود و چند لاخه اش بر پیشانی اش افتاده بود و
جذابیتش را چند برابر کرده بود .
ته ریشه مردانه ای که هر دختری رو برای لمس اش وسوسه میکرد.
شانه هایی کشیده که پیراهن اش به خوبی روی آن نشسته بود همراه با هیکلی ورزشکاری
که در زیر پیراهنش به خوبی خود نمایی میکرد و
عضله های بزرگی که در زیر پیراهن برای بیرون آمدن
از پیراهن تنگ تقلا میکردن و هر لحظه امکان پاره
شدن پیراهن و بیرون آمدن آن همه عضله وجود داشت
پیراهن مشکی جذبی به تن داشت که دو تا دکمه ی
اول آن باز بود و زنجیره نقره ای رنگی که به گردن
داشت هر بیننده ای رو جذاب خودش میکرد
جین دودی رنگی که خیلی خوب روی پاهاش نشسته
بود و کفش مشکی براقی به پا تا و استین های لباس
رو تا روی ارنج تا زده بود و ساعتی توی مچ دست
چپش بود .
مرد غریبه : شما ؟!
در صدای مردانه و دورگه اش غرور موج میزد.
با یاد آوری سر و وضعم هینی کشیدم و دویدم سمت
اتاقم و سریع در را بستم و پشت در ایستادم .
۵۲۶
۰۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.