درود🌚
درود🌚
داستان رو خودم نوشتم اصکی نرو✨
꧁꧁꧁꧁꧁꧂꧂꧂꧂꧂
سلام کارگاه جولی هستم.
شما قراره یکی از داستان های جنایی من را بخونید
این اتفاقات در سال 1890 اتفاق افتاده است
من در لندن زندگی میکنم و اکنون داستان شروع میشود
یک روز عادی بود همینطور در خیابان های لندن قدم میزدم
هوا بارونی بود و میوه فروشی ها و بقیه مغازه دار ها در تبلیغ مواد غذایی بودند همانطور که راه میرفتم یک کافه نظرم را جلب کرد، در آنجا موسیقی زنده داشت و خانم ها با آقایان میرقصیدند
ولی جز من
همانطور در فکر بودم که بالاخره گارسون اومد و گفت:(چه میل دارین مادام؟)
در جواب به او گفتم:(یک قهوه لطفا)
پس مدتی یه مرد وارد شد کمی به او شک کردم ولی او از ان کافه خارج شد و رفت
پس از چند دقیقه همه یک جا جمع شدند و جیغ میزدند
پس کمی متوجه شدم گارسون مرده و فهمیدم به او سم دادند که ناگهان....
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
ببخشید کوتاه شد جدی حسشو نداشتم ادامشو بنویسم
چطور بود؟
شرطا
۵ تا لایک
دو تا کامنت
داستان رو خودم نوشتم اصکی نرو✨
꧁꧁꧁꧁꧁꧂꧂꧂꧂꧂
سلام کارگاه جولی هستم.
شما قراره یکی از داستان های جنایی من را بخونید
این اتفاقات در سال 1890 اتفاق افتاده است
من در لندن زندگی میکنم و اکنون داستان شروع میشود
یک روز عادی بود همینطور در خیابان های لندن قدم میزدم
هوا بارونی بود و میوه فروشی ها و بقیه مغازه دار ها در تبلیغ مواد غذایی بودند همانطور که راه میرفتم یک کافه نظرم را جلب کرد، در آنجا موسیقی زنده داشت و خانم ها با آقایان میرقصیدند
ولی جز من
همانطور در فکر بودم که بالاخره گارسون اومد و گفت:(چه میل دارین مادام؟)
در جواب به او گفتم:(یک قهوه لطفا)
پس مدتی یه مرد وارد شد کمی به او شک کردم ولی او از ان کافه خارج شد و رفت
پس از چند دقیقه همه یک جا جمع شدند و جیغ میزدند
پس کمی متوجه شدم گارسون مرده و فهمیدم به او سم دادند که ناگهان....
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
ببخشید کوتاه شد جدی حسشو نداشتم ادامشو بنویسم
چطور بود؟
شرطا
۵ تا لایک
دو تا کامنت
۵۷۵
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.