ارنیکایی نمیدونم پارت چنده
نیکا:اینو خوب آمدی اجی😅🤣
همه🤣🤣🤣
پانیذ:بچه ها بریم خونه نصف شبه
نیکا:نگاهی به ساعت گوشیم کردم که دخترا
دخترا باهم:بخدا جر میخوریم
نیکا:وای ساعت ۲شبه فک کنم اشهدتونو بخونید
خدایا منو ببخش هرکاری که کردم ببخش
پسرا:🤣
نیکا:ااا نخندین شماهم بگین امین
پسرا:خل شدین فقش یه کتکی میخورین
دخترا:واییییییییییی
ارسلان منو رسوند
باهم درو زدیم که مامانم عصبی آمد درو باز کرد
نیکا:یه لبخند ریز زدم
مامان:سلام ارسلان پسرم خوبی
نیکا:منم هستم
مامان:تو بعدا به حسابت میرسم
ارسلان:ممنون خاله خوبم نیکا با ما بود بابچه ها شهربازی بودیم
مامان:کدوم بچه ها
ارسلان:بچه های اکیپ
مامان:اها ارسلان بهت اعتماد دارم وگرنه این دختر دیونه ... که بیخیال بیا برو تو
نیکا:مرسی مامان(لپشو بوس کردم رفتم)
خدافظ ارسی
ارسلان:نیکااا🥵
نیکا:اا ببخشید اردلان جان
ارسلان:برو لالا برات بد تموم نشه
نیکا:آوخ آوخ باشه
مامانش نمیدونه تو رابطن چون اکیپه گرفتین
مامان ن:خدا پشتو پناهت پسرم
ارسلان:ممنون خدافظ
رفتم یمت خونمون پی امش داد جواب نداد حتما خوابیده
نیکا:رفتم بالا لباسامو عوض نکردم همهپونجوری افتادم خوابیدم
همه🤣🤣🤣
پانیذ:بچه ها بریم خونه نصف شبه
نیکا:نگاهی به ساعت گوشیم کردم که دخترا
دخترا باهم:بخدا جر میخوریم
نیکا:وای ساعت ۲شبه فک کنم اشهدتونو بخونید
خدایا منو ببخش هرکاری که کردم ببخش
پسرا:🤣
نیکا:ااا نخندین شماهم بگین امین
پسرا:خل شدین فقش یه کتکی میخورین
دخترا:واییییییییییی
ارسلان منو رسوند
باهم درو زدیم که مامانم عصبی آمد درو باز کرد
نیکا:یه لبخند ریز زدم
مامان:سلام ارسلان پسرم خوبی
نیکا:منم هستم
مامان:تو بعدا به حسابت میرسم
ارسلان:ممنون خاله خوبم نیکا با ما بود بابچه ها شهربازی بودیم
مامان:کدوم بچه ها
ارسلان:بچه های اکیپ
مامان:اها ارسلان بهت اعتماد دارم وگرنه این دختر دیونه ... که بیخیال بیا برو تو
نیکا:مرسی مامان(لپشو بوس کردم رفتم)
خدافظ ارسی
ارسلان:نیکااا🥵
نیکا:اا ببخشید اردلان جان
ارسلان:برو لالا برات بد تموم نشه
نیکا:آوخ آوخ باشه
مامانش نمیدونه تو رابطن چون اکیپه گرفتین
مامان ن:خدا پشتو پناهت پسرم
ارسلان:ممنون خدافظ
رفتم یمت خونمون پی امش داد جواب نداد حتما خوابیده
نیکا:رفتم بالا لباسامو عوض نکردم همهپونجوری افتادم خوابیدم
۱۳.۸k
۰۶ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.