"تقلید؟ همه تقلید می کنند. من هم تقلید می کنم. تقلید عیب
"تقلید؟ همه تقلید می کنند. من هم تقلید می کنم. تقلید عیب نیست. دزدی و چاپیدن عیب است. داشتن شخصیت در این نیست که آدم خودش را اوریژینال جا بزند. اوریژینالیته به تنهایی حس نیست، شرط خلق کردن نیست. چه بسا آدم حرفی داشته باشد که باید تو یک قالب خاص گفته بشود و این قالب پیش از او ساخته شده باشد... اگر به هوای اینکه میخواهی مقلد نباشی، نه ببینی، نه بخوانی و نه بشنوی و نه چیزی یاد بگیری کارت خراب است؛ چرا که خبر نداشتن از کار دیگران آدم را اوریژینال نمی کند. باید خواند و شنید و اگر عرضه داشت زد زیرش] ؟[. بلد نبودن تکنیک نوشتن مانع نوشتن می شود... همین سارتر یک مقاله انتقادی برای یک نویسنده ی شوروی {روسی} نوشته و بهش ایراد میگیرد که فقط پنج هزارتا کتاب خوانده است... باید خواند و خواند و خواند... ولی آن روزی که می نشینی بنویسی باید خودت باشی، دیده و شنیده و حس خودت باشد. آن وقت اصلا یادت نمی آید که داری چه تکنیکی را به کار می بری... فوت و فن ساختمان را بلدی، به کار می زنی، بی اینکه خواسته باشی دیگران را به حیرت بیندازی... من به نسبت مطلبی که دارم طرز کارم عوض می شود... اما به طور معمولی و عادی از پیش به خودم نمی گویم فلان تکنیک جویس و ویرجینیا وولف را انتخاب کنم یا فوت و فن کافکا یا داستایفسکی را. آدم یا حرف دارد یا ندارد. وقتی حرف دارد باید بهترین شکلی را که با حرفش جور است انتخاب کند، نه اینکه اول فورم را انتخاب کند و فلان تکنیک را به کار ببرد... منظورم از بهترین فرم این است که برای در آوردن جان کلام از هیچ وسیله ای نباید گذشت. نه از لغت، نه سبک، نه جمله بندی، نه اصطلاح... همه شان باید بجا باشد تا ساختمان رویش بند شود..."
۱۱.۷k
۱۹ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.