اسلام علیک یا ام البکا یا صدیقه الزهرا ص
رفت و غم خانه شد از غصه سرای من و او
گر چه مانده است به جا خاطره های من و او
یاد ایّام نشستن سر یک سفره به خیر
خانه ای بود پر از لطف و صفای من و او
روزهایی که صمیمانه به من می خندید
و عجب حال خوشی داشت هوای من و او
ما از آن زندگی ساده چه راضی بودیم
و رضا بود خدا هم به رضای من و او
بستری بود ولی هم سخن خوبی بود
جریان داشت در این خانه صدای من و او
بستری بود ولی نبض دلم دستش بود
و مجال نفسی بود برای من و او
با همان دست شکسته چه دعایی می کرد
مردمی را که نماندند به پای من و او
مردمی را که به این مسئله واقف بودند
که دو عالم همه هستند گدای من و او
هدف اصلی دشمن من و زهرا بودیم
کشته شد محسنم آن روز به جای من و او
مصطفی متولی
گر چه مانده است به جا خاطره های من و او
یاد ایّام نشستن سر یک سفره به خیر
خانه ای بود پر از لطف و صفای من و او
روزهایی که صمیمانه به من می خندید
و عجب حال خوشی داشت هوای من و او
ما از آن زندگی ساده چه راضی بودیم
و رضا بود خدا هم به رضای من و او
بستری بود ولی هم سخن خوبی بود
جریان داشت در این خانه صدای من و او
بستری بود ولی نبض دلم دستش بود
و مجال نفسی بود برای من و او
با همان دست شکسته چه دعایی می کرد
مردمی را که نماندند به پای من و او
مردمی را که به این مسئله واقف بودند
که دو عالم همه هستند گدای من و او
هدف اصلی دشمن من و زهرا بودیم
کشته شد محسنم آن روز به جای من و او
مصطفی متولی
۴.۳k
۱۸ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.