خانواده اوبانای بایه شیطان مار قرارداد داشتن که اونا در ع

خانواده اوبانای بایه شیطان مار قرارداد داشتن که اونا در عوض قربانی کردن بچه هاشون پول بدست بیارن و قتی اوبانای بدنیا امد توی یه قفس تا 12 بود و یه غذابش میدادن و چون شیطان مار دور قفسش پرسه میزد نمیتونست بخوابه وقتی 12 سالش شد اونو به یکی از اتاق ها بردن و با شیطان مار ملاقات کرد اما شیطان مار گفت خیلی کوچیکه و باید بزرگ تر بشه اما دهنش رو تا گوش شکاف داد تا مثل خودش بشه و خون ریخته شده رو داخل ضرفی ریختن تا شیطان مار بعدا بخوره و اوبانای به قفس فرستاده شد و تصمیم فه فرار گرفت و به کمک مار بغل قفسش( مار دور گردنش)فرار کرد اما شیطان مار اونو دید و رنگوکو کیوجیرو نجاتش داد یکی از اقوامش رو هم نجات داد اما خانواده اوبانای مردن و اون شیطان کش شد و به درجه هاشیرا رسید