واژه ها را دلتنگ میبینم،و جملات را دلتنگ تر...
واژهها را دلتنگ میبینم،و جملات را دلتنگ تر...
حیاط خانه،بوی تازهی رفتن میدهد..
گلهای تاقچه خشکیدهاند. حوض فیروزهای قلبهایمان ترک برداشته است، و خانه بوی تلخ و تند دلتنگی میدهد، و از اشکهایمان درد روئیده،و تنهایی جوانه زده.
کنار پنجره غم بساط خود را پهن کرده و هوای تازه را بلعیده...
چه حال و هوای غریبانه ایست، چقدر بیگانهاند، اینها..
پرندگان را پر پرواز نچیده، میل پرواز نیست...
آسمان کدر است، اما صاف نیست..
خانه دلگیر است، دگر رویا نیست..
حالمان طوفانیست، اما آرام نیست..
هر گوشه کنار خانه یک خاطره هست از او، اما او که یار ما باشد، دگر نیست🍃
حیاط خانه،بوی تازهی رفتن میدهد..
گلهای تاقچه خشکیدهاند. حوض فیروزهای قلبهایمان ترک برداشته است، و خانه بوی تلخ و تند دلتنگی میدهد، و از اشکهایمان درد روئیده،و تنهایی جوانه زده.
کنار پنجره غم بساط خود را پهن کرده و هوای تازه را بلعیده...
چه حال و هوای غریبانه ایست، چقدر بیگانهاند، اینها..
پرندگان را پر پرواز نچیده، میل پرواز نیست...
آسمان کدر است، اما صاف نیست..
خانه دلگیر است، دگر رویا نیست..
حالمان طوفانیست، اما آرام نیست..
هر گوشه کنار خانه یک خاطره هست از او، اما او که یار ما باشد، دگر نیست🍃
۳.۷k
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.