رمان میراکلس واقعیت
#میراکلس_واقعیت
#پارت۱
❤از زبون سنا❤
داشتم داخل کامپیوترم فصل ۴ میراکلس قسمت گناهکار رو میدیدم که دروازه ای که سنتی مانستر باز کرد توی این دنیا هم باز شد😶 منو کشید و برد داخل و داخل دنیای میراکلس برد داشتم میگشتم که گم شدم اجی کجایی😭😭😭(سنا یه خواهر دوقلو به اسم مهیا داره)
راه خونه ی مرینت و ادرین و بقیه هم بلد نبودم😓 که یه اکوما اومد و رفت سمت گوشیم و شرور کرد
(نکته:این رمان از فصل ۱ تا ۴ هست و از فصل ۵ نیست!)
شدوماث: دروازه بان(چه اسمی😂) من بهت قدرت...(سنا نزاشت حرف بزنه😐)
سنا:خودم میدونم بلابلا معجزه گر های لیدی و کت رو بیارم قبوله
شدوماث: یا خدا این کیه که من شرورش کردم ذهن ادمو میخونه (علامت*یعنی دارن تو ذهنشون حرف میزنن)*اولین بار بود که شرورش کرده بودم اینارو از کجا میدونست😐*
❤مرینت❤
داشتم مشق مینوشتم که برام اختار اکوما اومد ای خداااااا شدووووماثثثث اگه من تورو نکشتم
تیکی:مرینت بدو تبدیل شو
مری:تیکی خال ها روشن
❤ادرین❤
داشتم پیانو میزدم که یه دروازه باز شد که ازش یه دختر و لیدی باگ اومد بیرون فهمیدم که شروره وقتی لیدی رفت تبدیل شدم و رفتم به لیدی کمک کنم
❤سفر بان❤
هیچی دیگه یه دروازه باز کردم و رفتم به دنیای ابشار جاذبه میبل و دیپر میشناختم ولی خوب معما کده ی شک رو پیدا نکردم که یه دروازه ی زمان باز شد و ازش..
بمانید در خماری
پارت بعد امار ۷
#پارت۱
❤از زبون سنا❤
داشتم داخل کامپیوترم فصل ۴ میراکلس قسمت گناهکار رو میدیدم که دروازه ای که سنتی مانستر باز کرد توی این دنیا هم باز شد😶 منو کشید و برد داخل و داخل دنیای میراکلس برد داشتم میگشتم که گم شدم اجی کجایی😭😭😭(سنا یه خواهر دوقلو به اسم مهیا داره)
راه خونه ی مرینت و ادرین و بقیه هم بلد نبودم😓 که یه اکوما اومد و رفت سمت گوشیم و شرور کرد
(نکته:این رمان از فصل ۱ تا ۴ هست و از فصل ۵ نیست!)
شدوماث: دروازه بان(چه اسمی😂) من بهت قدرت...(سنا نزاشت حرف بزنه😐)
سنا:خودم میدونم بلابلا معجزه گر های لیدی و کت رو بیارم قبوله
شدوماث: یا خدا این کیه که من شرورش کردم ذهن ادمو میخونه (علامت*یعنی دارن تو ذهنشون حرف میزنن)*اولین بار بود که شرورش کرده بودم اینارو از کجا میدونست😐*
❤مرینت❤
داشتم مشق مینوشتم که برام اختار اکوما اومد ای خداااااا شدووووماثثثث اگه من تورو نکشتم
تیکی:مرینت بدو تبدیل شو
مری:تیکی خال ها روشن
❤ادرین❤
داشتم پیانو میزدم که یه دروازه باز شد که ازش یه دختر و لیدی باگ اومد بیرون فهمیدم که شروره وقتی لیدی رفت تبدیل شدم و رفتم به لیدی کمک کنم
❤سفر بان❤
هیچی دیگه یه دروازه باز کردم و رفتم به دنیای ابشار جاذبه میبل و دیپر میشناختم ولی خوب معما کده ی شک رو پیدا نکردم که یه دروازه ی زمان باز شد و ازش..
بمانید در خماری
پارت بعد امار ۷
۱۶.۰k
۲۱ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.