سناریو
#سناریو
°•○●~وقتی شب تولدت تو اتاق گ..ریه میکنی و اونا میبیننت
~ نامجون : هی چیشده؟ امروز رو باید خوشحال باشی
~ جین : میدونم روز تولد هم مثل بقیه روزاست ولی تو خودت باید اون روز رو شاد کنی هوم؟
ات : ولی جین من واقعا خستم
جین به سمت ات میره و بغ.لش میکنه
~ شوگا : هی گر.یه نکن و اگرنه امروز رو هیچوقت یادت نمیره
فکر نکن امروزم مثل بقیه روزاست و حالت بد باشه اتفاقی نمیوفته
سال بعد وقتی روز تولدت بشه یاد امروز میوفتی و غمگین میشی و هیچوقت نمیتونی امروز رو فراموش کنی
~ جیهوپ : بدون حرفی بغ.لت میکنه: عیبی نداره همه چی درست میشه من کنارتم باشه؟
~ جیمین : با دیدنت بغ.ض میکنه و از اتاق میره بیرون و گر.یه میکنه
~ تهیونگ : سعی میکنه مسخره بازی در بیاره تا بخندونتت
~ جونگکوک : ات پاشو بریم بیرون
خواهش میکنم...
ولی این سناریو در.د داشت چون خودم حسش کردم....
`°• > "
°•○●~وقتی شب تولدت تو اتاق گ..ریه میکنی و اونا میبیننت
~ نامجون : هی چیشده؟ امروز رو باید خوشحال باشی
~ جین : میدونم روز تولد هم مثل بقیه روزاست ولی تو خودت باید اون روز رو شاد کنی هوم؟
ات : ولی جین من واقعا خستم
جین به سمت ات میره و بغ.لش میکنه
~ شوگا : هی گر.یه نکن و اگرنه امروز رو هیچوقت یادت نمیره
فکر نکن امروزم مثل بقیه روزاست و حالت بد باشه اتفاقی نمیوفته
سال بعد وقتی روز تولدت بشه یاد امروز میوفتی و غمگین میشی و هیچوقت نمیتونی امروز رو فراموش کنی
~ جیهوپ : بدون حرفی بغ.لت میکنه: عیبی نداره همه چی درست میشه من کنارتم باشه؟
~ جیمین : با دیدنت بغ.ض میکنه و از اتاق میره بیرون و گر.یه میکنه
~ تهیونگ : سعی میکنه مسخره بازی در بیاره تا بخندونتت
~ جونگکوک : ات پاشو بریم بیرون
خواهش میکنم...
ولی این سناریو در.د داشت چون خودم حسش کردم....
`°• > "
۵.۱k
۲۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.