یه خاطره بگم😒☺
سال ۹۰به پایین بود یه منطقه
دست افقان ها بود هر کدوم و گروهی اونجا حضور داشتن ماهم مثل همیشه کنار هم فکرامون بودیم😊
خدا شاهده هفته ای دوشب جنگ داشتم
۸۰ نفر از اون بر ۱۰۰نفر این بر
حدود ۴ساعت سنگ پرت میکردن تا گل صبح
کسی زخمی میشد کشته میشد هیچ کس زنگ کلانتری نمیزد تا یه شب دیگه جبران کنن 😂😂
فکرشو بکن محاکمه صحرایی داشتیم
کلانتری وقتی هم میامد همه رو جمع کنه قبل این که ماشین روشن کنن بهم زنگ میزدن پناه بگیرین که اومدن☺😂😂😂فکرشم منو از خنده میکشه🌹
دست افقان ها بود هر کدوم و گروهی اونجا حضور داشتن ماهم مثل همیشه کنار هم فکرامون بودیم😊
خدا شاهده هفته ای دوشب جنگ داشتم
۸۰ نفر از اون بر ۱۰۰نفر این بر
حدود ۴ساعت سنگ پرت میکردن تا گل صبح
کسی زخمی میشد کشته میشد هیچ کس زنگ کلانتری نمیزد تا یه شب دیگه جبران کنن 😂😂
فکرشو بکن محاکمه صحرایی داشتیم
کلانتری وقتی هم میامد همه رو جمع کنه قبل این که ماشین روشن کنن بهم زنگ میزدن پناه بگیرین که اومدن☺😂😂😂فکرشم منو از خنده میکشه🌹
۳.۷k
۱۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.