فیک خوناشام pt 1
از زبان کوک
گرسنم بود خسته بودم تازه از دست راهزنا فرار کردم
تمام بدنم زخم بود افتاده بودم گوشه ی خیابون
.
از زبان ا.ت داشتم قدم میزدم
که دیدم پسری بی جون کنار خیابون افتاده بود .))
ا.ت =آقای محترم کمک نمی خوای .
کوک :م.مم.ن آره راستش ممنون
ا.ت :بلندشو بیل تا به خوابگاه ما بریم اونجا همچین وجود داره
از زبان کوک :درسته که خوناشام بودم ولی نمی تونستم تحمل کنم و نیش کوچیکی به دستش زدم.
ا.ت :ا.خ چیکار میکنی .
کوک :ببین دختره من راستش ...
ا.ت:راستش چی
گرسنم بود خسته بودم تازه از دست راهزنا فرار کردم
تمام بدنم زخم بود افتاده بودم گوشه ی خیابون
.
از زبان ا.ت داشتم قدم میزدم
که دیدم پسری بی جون کنار خیابون افتاده بود .))
ا.ت =آقای محترم کمک نمی خوای .
کوک :م.مم.ن آره راستش ممنون
ا.ت :بلندشو بیل تا به خوابگاه ما بریم اونجا همچین وجود داره
از زبان کوک :درسته که خوناشام بودم ولی نمی تونستم تحمل کنم و نیش کوچیکی به دستش زدم.
ا.ت :ا.خ چیکار میکنی .
کوک :ببین دختره من راستش ...
ا.ت:راستش چی
۳.۴k
۱۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.