unexpected

رومانی که قولشو داده بودم لایک و کامنت یادتون نره 🖤:
بچه ها اول یه توضیحاتی دربارشون میدم که براتون سوال نباشه
می یونگ:درواقع یه خانواده با اصالت و پولدار بودن ولی چون خانوادش میخواستن مجبورش کنن راه خودشون رو دنبال کنه راهش رو جدا کرد و الان تویه کافه در کره زندگی میکنه یعنی امریکا بودن ولی بر میگرده کره
مین هی:تو یه خانواده متوسط زندگی میکنه ولی بعدا با می یونگ دوست میشه و الان باهم تو یه خونه زندگی می کنن
جونگ کوک :تو یه شرکت کار می کنه از ظاهر خشکه ولی از درون گرم وصمیمی
تهیونگ :دست راست جونگ کوک در شرکته ادم درون گرایی ولی اگر صمیمی شه هیچی برات کم نمیزاره.......

خب بریم سراغ داستانمون .....
{علامت +می یونگ_علامت جونگ کوک}
و مثل هر روز حوصله سر بر دیگه ای....

+حیح {اینجا جونگ کوک میخوره به می یونگ و قهوه میریزه روش}
-داری چه غلطی می کنی؟ دختره هرزه......
+چوسوها منیدا اوپا {اروم هه ببین کی پاش رو جلوم گذاشت که بیفتم
- نمردیم و یه هرزه عاشقمون شد.
+اوپا من دوست پسر دارم عاشق کسی مثل تو نمیشم
-بدبخت دوست پسرت
+حتما خوب سرویس میدم
- من بد سرویس نمیدم
+لبخند ملیح
چند قدمی از کافه دور شده بودم که....
ببخشید اگر کم گذاشتم دفعه بعد بیشتر میزارم .....