٭خونـِ خُوشگِل مَن! -پارت59-
س.ه:امیدوارم..
عا راستی چیزی خوردی؟!
من:{باحرص}به لطف برادرتون بله در حد ترکیدن:|
س.ه:مطــمئنیی؟!!
من:آره بابا تو برو به کارت برس ممنون:)
س.ه:باشه فعلا(میره و درم میبنده
پیتزا رو میارم بیرون که یه چیزی یادم میاد)
~ من:ببخشید که دارم پررویی میکنم ولی میشه لطفا و خواهشا اگه زحمتتون نمیشه برام سر راه بستنی هم بگیرین؟!•-• ~
من:بیتربییتتتتتت
یه بستنی هم نگرفتت:(
اوکی باهاش قهرم
(میرم کاکائو پیوی سئویون)
+بیتربیت من بات گهرمم
-اون وقت چرا؟!🙄
-چون از دست سوجین نجاتت دادم بردمت بیمارستان؟!-_-
+بیترتبیتتر پرتوقعع😶
-خب دقیقا چرا قهر کردی الان؟😐
+چون قرار بود بستنی بگیری ولی نگرفتی😕
-آهاااا😂
-چشم این دفعه میگیرم شکمو
+قول؟
-آره قول بیبیکوچولو
+بیبی و بچه و کوچولو عمته:|
-ولی عمه من سنش از خالهم هم بیشتره کهه!!
+پس همشو خودتی:|
-شرمنده باید برم کار دارم
من:جا گذاشت رفت؟!:/
خب مشخصه کاراش خیلی مهم هستن حتما
منم پیتزام مهمتر از اونه!
(دوباره میشینم با عشق ادامه پیتزامو میخورم:|)
*هفته بعد*
(داشتم تو اتاقم کارامو میکردم که یه پیامی به گوشیم اومد و توجهم بهش جلب شد..)
-﴿فردناشناس﴾”سلامم کوچولوو
خوبیی؟
خوش میگذره اونجا بهت؟😏
دقیقا 9روز از تحویل خونه دوست داشتنیت به اون بیچاره میگذره..
یادت میاد؟
البته که اگه یادت نیاد حقم داری چون به نظر خیلی داری خوش میگذرونی!“
(گوشیو برمیدارم و تایپ میکنم)
+سوجین؟ تویی نه؟!
چی میخوای دوباره؟-_-
عا راستی چیزی خوردی؟!
من:{باحرص}به لطف برادرتون بله در حد ترکیدن:|
س.ه:مطــمئنیی؟!!
من:آره بابا تو برو به کارت برس ممنون:)
س.ه:باشه فعلا(میره و درم میبنده
پیتزا رو میارم بیرون که یه چیزی یادم میاد)
~ من:ببخشید که دارم پررویی میکنم ولی میشه لطفا و خواهشا اگه زحمتتون نمیشه برام سر راه بستنی هم بگیرین؟!•-• ~
من:بیتربییتتتتتت
یه بستنی هم نگرفتت:(
اوکی باهاش قهرم
(میرم کاکائو پیوی سئویون)
+بیتربیت من بات گهرمم
-اون وقت چرا؟!🙄
-چون از دست سوجین نجاتت دادم بردمت بیمارستان؟!-_-
+بیترتبیتتر پرتوقعع😶
-خب دقیقا چرا قهر کردی الان؟😐
+چون قرار بود بستنی بگیری ولی نگرفتی😕
-آهاااا😂
-چشم این دفعه میگیرم شکمو
+قول؟
-آره قول بیبیکوچولو
+بیبی و بچه و کوچولو عمته:|
-ولی عمه من سنش از خالهم هم بیشتره کهه!!
+پس همشو خودتی:|
-شرمنده باید برم کار دارم
من:جا گذاشت رفت؟!:/
خب مشخصه کاراش خیلی مهم هستن حتما
منم پیتزام مهمتر از اونه!
(دوباره میشینم با عشق ادامه پیتزامو میخورم:|)
*هفته بعد*
(داشتم تو اتاقم کارامو میکردم که یه پیامی به گوشیم اومد و توجهم بهش جلب شد..)
-﴿فردناشناس﴾”سلامم کوچولوو
خوبیی؟
خوش میگذره اونجا بهت؟😏
دقیقا 9روز از تحویل خونه دوست داشتنیت به اون بیچاره میگذره..
یادت میاد؟
البته که اگه یادت نیاد حقم داری چون به نظر خیلی داری خوش میگذرونی!“
(گوشیو برمیدارم و تایپ میکنم)
+سوجین؟ تویی نه؟!
چی میخوای دوباره؟-_-
۱.۲k
۲۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.