half brother part : 36
به سینه هام نگاه عمیقی انداخت و گفت : _ میتونم ببینم که اونها خیلی زیبا و نرمن چون همین الان هم دارن به من سلام میدن و این اولین باری نیست که این اتفاق می افته
دستاهام رو زیر گونه فرستادم و خیلی ریلکس به بالشت تکیه دادم...انگار که داشت یه قصه ی عاشقانه و اروتیک رو برام از بر میگفت اون با صدای کمتری زمزمه کرد
جونگکوک : من خیلی دوست دارم که اونها رو بم...کم گرتا
کلمات به طرزی باورنکردنی خیلی وسوسه انگیز از دهانش خارج می شد
بین پاهایم به شکل سریع و عجیبی داغ کرد
با این وجود اسرار داشتم که ادامه بده نفسم به زور در می اومد کشیدم و گفتم : دیگه چی؟
جونگکوک : تو باسن خیلی فوق العاده ای داری
اونشب وقتی به سینما رفتیم تو دامن کوتاه قرمز تنت داشتی هر وقت که در حال راه رفتن بودیم اون عوضی دستش رو به باسنت میکشید این کار منو دیوانه می کرد می خواستم من کسی باشم که تو رو لمس میکنه
نمی توانستم به اون کمک کنم فقط یه کمی جلوتر رفتم و دستم رو دور گردنش گردنش انداختم
گرتا : واقعا؟ توام خیلی جذابی جونگکوک
برای چشیدن لب هاش در حال مرگ بودم، انگشتانم در روی حلقه لبش کشیدم و گفتم : + من فکر میکردم که خیلی ساده ام ؟
سرش را به آرامی تکان داد و گونه ام رو نوازش کرد بهم چسبید ، آهسته کنار لبم زمزمه کرد
_ نه تو فقط قشنگی
بوی دیوونه کننده ی بدنش نفسم رو بند آورده بود آه کشیدم و گفتم + منو ببوس
او در حالی که نفسش بند آمده بود ، جواب داد
_ این طور نیست که نخوام ببوسمت الان واقعا با تمام وجود اینو میخوام ولی من فقط...
صبر نکردم تا حرفش رو تمام کنه چیزی را که میخواستم و بهش نیاز داشتم رو انجامش دادم
وقتی لب هاشو به لب هام بند زدم اون در دهانم ناله کرد هر کدام از دست هاش رو دو طرف صورتم قرار داد بدون سس تند بوسه قبلی تونستم حسش کنم و فورا دونستم که هیچ راه برگشتی برای من وجود ندارد و فقط و فقط میخوامش
من نمیدونستم که این به خاطر هورمونام بود یا واقعا یک عشق بازی عمیق و بزرگ بود اما من کاملا از کنترل خارج شدم ناله های زیبایی که از توی گلوش بیرون می اومد باعث شد حتی برای داشتنش حریص تر بشم با تمام وجودم ناله هاش رو بند آوردم در یک لحظه
زبانم را به آرامی دور لبهاش مالیدم ، وقتی چشم هاش رو بست رو به من کرد و شروع به بوسیدنم کرد بدنم رو به درون آغوشش هل دادم و شق شدگی اون به من فشار آورد من به هیچ کدوم از عواقب اون لحظه ها اهمیت نمیدادم فقط میدونستم که هیچ وقت نمیخواستم متوقفش کنیم بعدش با چیزی که از دهنم بیرون اومد هم خودم و هم جونگکوک رو شکه کردم
های گایز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون نره
دستاهام رو زیر گونه فرستادم و خیلی ریلکس به بالشت تکیه دادم...انگار که داشت یه قصه ی عاشقانه و اروتیک رو برام از بر میگفت اون با صدای کمتری زمزمه کرد
جونگکوک : من خیلی دوست دارم که اونها رو بم...کم گرتا
کلمات به طرزی باورنکردنی خیلی وسوسه انگیز از دهانش خارج می شد
بین پاهایم به شکل سریع و عجیبی داغ کرد
با این وجود اسرار داشتم که ادامه بده نفسم به زور در می اومد کشیدم و گفتم : دیگه چی؟
جونگکوک : تو باسن خیلی فوق العاده ای داری
اونشب وقتی به سینما رفتیم تو دامن کوتاه قرمز تنت داشتی هر وقت که در حال راه رفتن بودیم اون عوضی دستش رو به باسنت میکشید این کار منو دیوانه می کرد می خواستم من کسی باشم که تو رو لمس میکنه
نمی توانستم به اون کمک کنم فقط یه کمی جلوتر رفتم و دستم رو دور گردنش گردنش انداختم
گرتا : واقعا؟ توام خیلی جذابی جونگکوک
برای چشیدن لب هاش در حال مرگ بودم، انگشتانم در روی حلقه لبش کشیدم و گفتم : + من فکر میکردم که خیلی ساده ام ؟
سرش را به آرامی تکان داد و گونه ام رو نوازش کرد بهم چسبید ، آهسته کنار لبم زمزمه کرد
_ نه تو فقط قشنگی
بوی دیوونه کننده ی بدنش نفسم رو بند آورده بود آه کشیدم و گفتم + منو ببوس
او در حالی که نفسش بند آمده بود ، جواب داد
_ این طور نیست که نخوام ببوسمت الان واقعا با تمام وجود اینو میخوام ولی من فقط...
صبر نکردم تا حرفش رو تمام کنه چیزی را که میخواستم و بهش نیاز داشتم رو انجامش دادم
وقتی لب هاشو به لب هام بند زدم اون در دهانم ناله کرد هر کدام از دست هاش رو دو طرف صورتم قرار داد بدون سس تند بوسه قبلی تونستم حسش کنم و فورا دونستم که هیچ راه برگشتی برای من وجود ندارد و فقط و فقط میخوامش
من نمیدونستم که این به خاطر هورمونام بود یا واقعا یک عشق بازی عمیق و بزرگ بود اما من کاملا از کنترل خارج شدم ناله های زیبایی که از توی گلوش بیرون می اومد باعث شد حتی برای داشتنش حریص تر بشم با تمام وجودم ناله هاش رو بند آوردم در یک لحظه
زبانم را به آرامی دور لبهاش مالیدم ، وقتی چشم هاش رو بست رو به من کرد و شروع به بوسیدنم کرد بدنم رو به درون آغوشش هل دادم و شق شدگی اون به من فشار آورد من به هیچ کدوم از عواقب اون لحظه ها اهمیت نمیدادم فقط میدونستم که هیچ وقت نمیخواستم متوقفش کنیم بعدش با چیزی که از دهنم بیرون اومد هم خودم و هم جونگکوک رو شکه کردم
های گایز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون نره
۵۱۴
۲۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.