میگن قصه ها جایی تموم میشن که نویسنده میخواد ، بعد از تمو
میگن قصهها جایی تموم میشن که نویسنده میخواد ، بعد از تموم شدنشون شخصیتها هم تموم میشن ، همه چیزِ اون داستان از بین میره ، جوری که اصلا انگار وجود نداشته همچین قصهای!
همیشه نقش اصلیِ داستان نویسندهیِ داستان خودش به نظر میاد ، ولی در اصل اون فقط نقش اصلیِ! اون هیچ کدوم از وظایف نویسندگی رو نداره ، فقط جوری که نویسنده میخواد پیش میره ، حتی تصمیمات زندگیش رو هم نویسنده میگیره نه خودش! کسی یا چیزی به اسم "تقدیر" نویسندهی داستان هر شخصیت اصلیِ ، داستان تکتک ما به دست اون نوشته میشه!
میدونی چرا میگم ما نویسندهی داستان خودمون نیستیم؟!
چون اگر ما نویسندهی داستان خودمون بودیم میتونستیم کاری کنیم اطرافیانمون جوری که ما میخوایم زندگی کنن! چون اگر ما نویسندهی داستان خودمون بودیم ، هیچ وقت سختی نمیکشیدیم ، یا اصلا با درد و رنج آشنایی نداشتیم. ما اگر نویسندهی داستان خودمون بودیم ، جایی که خودمون میخواستیم داستانمون تموم میشد ، نه جایی که حتی ازش بیخبریم!..
و این ما هستیم که فکر میکنیم میتونیم دست تقدیر رو ببندیم تا داستانمون رو ننویسه ، ولی ریزترین حرکات ما رو هم تقدیر نوشته چه برسه به تصمیمات مهم زندگیمون!
-
همیشه نقش اصلیِ داستان نویسندهیِ داستان خودش به نظر میاد ، ولی در اصل اون فقط نقش اصلیِ! اون هیچ کدوم از وظایف نویسندگی رو نداره ، فقط جوری که نویسنده میخواد پیش میره ، حتی تصمیمات زندگیش رو هم نویسنده میگیره نه خودش! کسی یا چیزی به اسم "تقدیر" نویسندهی داستان هر شخصیت اصلیِ ، داستان تکتک ما به دست اون نوشته میشه!
میدونی چرا میگم ما نویسندهی داستان خودمون نیستیم؟!
چون اگر ما نویسندهی داستان خودمون بودیم میتونستیم کاری کنیم اطرافیانمون جوری که ما میخوایم زندگی کنن! چون اگر ما نویسندهی داستان خودمون بودیم ، هیچ وقت سختی نمیکشیدیم ، یا اصلا با درد و رنج آشنایی نداشتیم. ما اگر نویسندهی داستان خودمون بودیم ، جایی که خودمون میخواستیم داستانمون تموم میشد ، نه جایی که حتی ازش بیخبریم!..
و این ما هستیم که فکر میکنیم میتونیم دست تقدیر رو ببندیم تا داستانمون رو ننویسه ، ولی ریزترین حرکات ما رو هم تقدیر نوشته چه برسه به تصمیمات مهم زندگیمون!
-
۱۳۷.۸k
۱۷ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.