افسون شده p24:)
دراکو : کراوات دور گردنمو کمی شل کردم و به آینه چشم دوختم لبخندی زدم و از اتاق بیرون رفتم مامان با نگاهی نگران اومد سمتم و گفت : این وقت شب کجا میری؟؟ دراکو : یکم کار دارم! مامان اخمی بین ابروهاش نشست و با صدای بلندی گفت : یعنی چی که کار دارم؟! نصف شب چه کاری با این سر و وضع میخوای داشته باشی؟ دراکو : با یه دختر دارم میرم بیرون! نارسیسا : چی؟! دراکو : لبخندی زدم که ضربه محکمی روی صورتم نشست چرا میزنی؟؟ نارسیسا : میری تو اتاقت بیرون هم نمیای! دراکو : هیچکس نمیتونه جلوی منو بگیره! از کنارش رد شدم و از خونه خارج شدم نور مهتاب آروم می تابید و بین سیاهی شب جلوه ی قشنگی داشت! با قدم های آروم راه میرفتم و به سکوت شب گوش می سپردم شاید این تنها راه برای راحت شدن از دست اورانوسه! روی نیمکت پارک نشستم و نفس عمیقی کشیدم که بوی عطر تلخ و آشناش رو احساس کردم برگشتم و به عقب خیره شدم موهای سیاه کوتاهش بخشی از صورتش رو پنهان کرده بود لبخندی زدم و نگاهم رو ازش گرفتم اومدی؟! پانسی : نمیدونم این وقت شب چه کاری میتونی با من داشته باشی! دراکو : میخوام از شر دو نفر خلاص بشم! پانسی : کی؟ دراکو : اولین نفری که میخوام ازش خلاص شم دراکوی اوله! داره اذیتم میکنه! پانسی : پوزخندی زدم و به زمین چشم دوختم و نفر دوم؟!دراکو : نگاهم رو از زمین گرفتم و بهش خیره شدم و صدای آرومی اسمشو به زبون اوردم...اورانوس!! پانسی : چ..چی؟ یعنی..یعنی نمیفهمم متوجه حرفات نمیشم دراکو، چی داری میگی؟ دراکو : میخوام هرجور که شده از شرش خلاص بشم یا دنبال یه راه واسه کشتنش میگردم یا باید قیدمو بزنه! پانسی : مات و مبهوت بهش چشم دوخته بودم و لبخند مرموزی زدم..فکر کنم اثرات دراکوی قبلی به کل داره پاک میشه! دراکو : امیدوارم! پانسی : ولی واقعا...میخوای اورانوس و..دراکو : بکشم! آره! کشتن آدما خیلی راحت تر از شکستن قلبشونه! از بین بردن خودش بهتر از از بین بردن احساساتشه! مثل اینکه اون دراکوی احمق خیلی اون دختر و امیدوار کرده! پانسی : هر کمکی از دستم بر بیاد انجام میدم! ولی..اونوقت چی به من میرسه؟! دراکو : عاشق من بودی نه؟! پانسی : لبخندی زدم و تو چشماش خیره شدم معلومه که آره! دراکو : چی بهت میرسه؟ خبب..من! کمکم کن در عوض من برای تو میشم! پانسی : باورم نمیشه! دراکو : بهش نزدیک شدم و دستمو روی گونه ی یخ زدش کشیدم و لبخندی زدم خوشم ازت میاد! پانسی : حالا داری به خودت میای عزیزم! دراکو : کمکم میکنی؟ پانسی : آره!
۳.۵k
۲۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.