آسمان زمستان
آنجا گُونه آسمان با عشق لبخند ميزد
پشت لبخند،ابروی يَخ زيرافق گم بود
نگاه من ، به سمت آن افق قفل بود
هم خوانی نورو يَخ، آرامش رويا بود
در امتداد خط نگاه، آنجا چه زيبا بود
در چشم من، چه غوغايی بر پا بود
در بزم آن تصوير، او نيز مهمان بود
درقلب من،جای قطره برف خالی بود
درپيش توابربرف چون چشم سياه بود
دَردِل بگشای،ديده به آسمان وابرسياه بُود
بَرسَرآسمان،ابرسياه،تُورسفيد برف بُود
آسمان زمستان لبخند ميزند،
هم سو شو....
برگرفته شعر نو مصطفی گنجی برای انیس...
پشت لبخند،ابروی يَخ زيرافق گم بود
نگاه من ، به سمت آن افق قفل بود
هم خوانی نورو يَخ، آرامش رويا بود
در امتداد خط نگاه، آنجا چه زيبا بود
در چشم من، چه غوغايی بر پا بود
در بزم آن تصوير، او نيز مهمان بود
درقلب من،جای قطره برف خالی بود
درپيش توابربرف چون چشم سياه بود
دَردِل بگشای،ديده به آسمان وابرسياه بُود
بَرسَرآسمان،ابرسياه،تُورسفيد برف بُود
آسمان زمستان لبخند ميزند،
هم سو شو....
برگرفته شعر نو مصطفی گنجی برای انیس...
۱۱.۵k
۱۳ تیر ۱۴۰۱