رمان ماه دریاچه خونین
پارت ۱۴
دا:میتونم فرشته مو پیش خودم برگردونم
دازای از قبرستون رفت به سمت آژانس و نامه رو تو جیبش گذاشت رسید به در آژانس و محکم دروشو باز کرد
پا:دازای سان متاسفم خیلی ناراحت شدم
دا:ممنون ولی مطمئنم ناراحت نیستی
کونیک:چرا اینو میگی دازای حتما ناراحته
دا:خب مطمئنم چون میدونم خودت نقشه ی کشتن کوروی کشیدی چون میخواستی با آیت کارت به من برسی فکر کردی نمی فهمم نه به همین خیال باش (داد)
کونیک:چیی باید اثباتش کنی
پا:چطوری میتونی اینجوری باهام حرف بزنید من اصلا نمی خواستم اینکارو کنم (گریه )
ال:میدونی منم با دازای موافقم چون فقط پانیا بود که از کوروی بدش میومد پس الکی اشک تمساح نریز
چویا نزدیک بود بزن پانیا رو ولی دازای جلوشو گرفت
دا:آروم باش
چو:چطوری ها
دا:خودمون درست میکنیم
موری و فوکوزاوا اومدن
الیس تو بغل موروی داشت گریه میکرد
مو:الیس چان آروم
الی:کوروی جونم(بادادو گریه)
فو:اثباتش کن
دا:۳ ساعت فرصت بهم بدید
مو:باشه
دا:چویا الی رانپو باهام بیان
را:باشه
رفتن
فلش بک به خونه ی کوروی
را:این قصر ماله کیی؟
چو:کوروی من البته بیشتر ماله کوروی
دا:اینجا منو یاد کوروی میندازه باسه همین اوردمتون اینجا که بهتون بگم چجوری فهمیدم پانیا خائنه اینجوری بود که
۱۰ دقیقه بعد
این همه ی ماجرا بود
چو:میشه دوباره برگرد
ال:آره کوروی بهم می گفت اگه یه وقت خائنه و پیدا کردیم که خودش نبود بریم تو اتاقش زیر تخت یه صندوق هست اونو باز کنیم تمای مدارک خائن معلوم میشه
دازای و چویا:چرا به ماها نگفت
را:چون شماها زیاد نمی تونین رازو نگه دارید الان نباید بریم اون صندوق و پیدا کنیم
دا:آره
اونا رفتن سمت انا و کلید اتاق کوروی گرفتن تا رسیدن دم در همشون بغض کردن ولی رانپو خودشو جمع و جور کرد و در اتاق و باز کرد سریع رفت سمت تخت و جعبه رو پیدا کرد
را:خودشه
چو:بازش کن زود باش
دا:آره وقت نداریم
را:باشه
در صندوق چه رو باز کردن و کلی مدارک از آژانس و مافیا اومد
را:عالی شد باید یه رئیس تحویل بدیم
دا:آره زیاد وقت نداریم تا سه ساعت تموم شه
اونا تا توان داشتن دویدن و به آژانس رسیدن قبل از سه ساعت و مدارک و نشون دادان و پانیا دست گیر شد
پا:هنوز تموم نشده دازای تقاص پس میدی
دا:چجوری میخوای تو در برار ما هیچی نیستی
پا:بماند (لبخند دندان نما)
و....
_______________________________________________________
سلام من اومدم با یه پارت جدید شاید ۲ و ۳ تا پارت دیگه تموم شه تو نظر سنجی شرکت کنین ببینم بعدا از چه شیپی رمان بزارم
فعلا بای بای
دا:میتونم فرشته مو پیش خودم برگردونم
دازای از قبرستون رفت به سمت آژانس و نامه رو تو جیبش گذاشت رسید به در آژانس و محکم دروشو باز کرد
پا:دازای سان متاسفم خیلی ناراحت شدم
دا:ممنون ولی مطمئنم ناراحت نیستی
کونیک:چرا اینو میگی دازای حتما ناراحته
دا:خب مطمئنم چون میدونم خودت نقشه ی کشتن کوروی کشیدی چون میخواستی با آیت کارت به من برسی فکر کردی نمی فهمم نه به همین خیال باش (داد)
کونیک:چیی باید اثباتش کنی
پا:چطوری میتونی اینجوری باهام حرف بزنید من اصلا نمی خواستم اینکارو کنم (گریه )
ال:میدونی منم با دازای موافقم چون فقط پانیا بود که از کوروی بدش میومد پس الکی اشک تمساح نریز
چویا نزدیک بود بزن پانیا رو ولی دازای جلوشو گرفت
دا:آروم باش
چو:چطوری ها
دا:خودمون درست میکنیم
موری و فوکوزاوا اومدن
الیس تو بغل موروی داشت گریه میکرد
مو:الیس چان آروم
الی:کوروی جونم(بادادو گریه)
فو:اثباتش کن
دا:۳ ساعت فرصت بهم بدید
مو:باشه
دا:چویا الی رانپو باهام بیان
را:باشه
رفتن
فلش بک به خونه ی کوروی
را:این قصر ماله کیی؟
چو:کوروی من البته بیشتر ماله کوروی
دا:اینجا منو یاد کوروی میندازه باسه همین اوردمتون اینجا که بهتون بگم چجوری فهمیدم پانیا خائنه اینجوری بود که
۱۰ دقیقه بعد
این همه ی ماجرا بود
چو:میشه دوباره برگرد
ال:آره کوروی بهم می گفت اگه یه وقت خائنه و پیدا کردیم که خودش نبود بریم تو اتاقش زیر تخت یه صندوق هست اونو باز کنیم تمای مدارک خائن معلوم میشه
دازای و چویا:چرا به ماها نگفت
را:چون شماها زیاد نمی تونین رازو نگه دارید الان نباید بریم اون صندوق و پیدا کنیم
دا:آره
اونا رفتن سمت انا و کلید اتاق کوروی گرفتن تا رسیدن دم در همشون بغض کردن ولی رانپو خودشو جمع و جور کرد و در اتاق و باز کرد سریع رفت سمت تخت و جعبه رو پیدا کرد
را:خودشه
چو:بازش کن زود باش
دا:آره وقت نداریم
را:باشه
در صندوق چه رو باز کردن و کلی مدارک از آژانس و مافیا اومد
را:عالی شد باید یه رئیس تحویل بدیم
دا:آره زیاد وقت نداریم تا سه ساعت تموم شه
اونا تا توان داشتن دویدن و به آژانس رسیدن قبل از سه ساعت و مدارک و نشون دادان و پانیا دست گیر شد
پا:هنوز تموم نشده دازای تقاص پس میدی
دا:چجوری میخوای تو در برار ما هیچی نیستی
پا:بماند (لبخند دندان نما)
و....
_______________________________________________________
سلام من اومدم با یه پارت جدید شاید ۲ و ۳ تا پارت دیگه تموم شه تو نظر سنجی شرکت کنین ببینم بعدا از چه شیپی رمان بزارم
فعلا بای بای
۵۰۵
۱۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.