رمان عشق لجباز من
پارت ۱۵
نشسته بودیم داشتیم درس میخوندیم و من همش در میرفتم
من:ارسلاننننننننن
ارسلان:بل
من:ما چرا اصلا باید درس بخونیم؟
ارسلان:هوم برای اینکه اینده اتو بسازی😐
من:خب من پول دارم به درس نیاز ندارم تو هم همینطور😑
ارسلان:😐😐😐
من:خو چیه واقعیته ادم چرا باید با درس خوندن وقت خودشو تلف کنه😐
ارسلان: اه دیانا ول کن دیگه
واسه اینکه تا ترم دیگه زنده بمونی باید درس بخونی😑
دیا:سوال اینجاس چرا ما زنده ایم😐
ارسلان:وایییی بس میکنی؟ واسه اینکه فقط یه صفحه درس نخونی میزنی به هر دری😑
دیانا:خب از فردا درس میخونم 😎
ارسلان
همینو گفت و رفت رو تخت گرفت خوابید😐بیخیاله چقدر😑منم داشتم دیگه از شدت خوابالودگی از حال میرفتم
من: پاشو من رو تخت بخوابم
دیا: نمیشه ما محرم نیستیم
من:اشکال نداره خب تو زمین بخواب من رو تخت میخوابم
دیا:عه چرا اونوقت؟
من:چون اتاق منه😎
دیا:نه من رو تخت میخوابم تو زمین بخواب😝
من:اصن هردومون رو زمین می خوابیم😑
#اردیا
#رمان_اردیا
#اردیا_همیشگی
#رمان_عاشقانه
#رمان_اکیپ
#رمان
نشسته بودیم داشتیم درس میخوندیم و من همش در میرفتم
من:ارسلاننننننننن
ارسلان:بل
من:ما چرا اصلا باید درس بخونیم؟
ارسلان:هوم برای اینکه اینده اتو بسازی😐
من:خب من پول دارم به درس نیاز ندارم تو هم همینطور😑
ارسلان:😐😐😐
من:خو چیه واقعیته ادم چرا باید با درس خوندن وقت خودشو تلف کنه😐
ارسلان: اه دیانا ول کن دیگه
واسه اینکه تا ترم دیگه زنده بمونی باید درس بخونی😑
دیا:سوال اینجاس چرا ما زنده ایم😐
ارسلان:وایییی بس میکنی؟ واسه اینکه فقط یه صفحه درس نخونی میزنی به هر دری😑
دیانا:خب از فردا درس میخونم 😎
ارسلان
همینو گفت و رفت رو تخت گرفت خوابید😐بیخیاله چقدر😑منم داشتم دیگه از شدت خوابالودگی از حال میرفتم
من: پاشو من رو تخت بخوابم
دیا: نمیشه ما محرم نیستیم
من:اشکال نداره خب تو زمین بخواب من رو تخت میخوابم
دیا:عه چرا اونوقت؟
من:چون اتاق منه😎
دیا:نه من رو تخت میخوابم تو زمین بخواب😝
من:اصن هردومون رو زمین می خوابیم😑
#اردیا
#رمان_اردیا
#اردیا_همیشگی
#رمان_عاشقانه
#رمان_اکیپ
#رمان
۴۲.۹k
۱۱ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.