از یه جا به بعد دیگه واست عادی میشه که از دست بدی و به دس
از یه جا به بعد دیگه واست عادی میشه که از دست بدی و به دست نیاری. من زیاد از دست دادم. بیشتر از اندازهی جنبهم واسه از دست دادن. تَه کشیده صبرم و نَم کشیده کبریتم واسه روشن کردن آتیش و سوزوندن خودم توش. از یه جا به بعد دیگه برات فرقی نمیکنه مردن یا زنده موندن چون جفتشون یه چیزن. مرده باشی جات توو برزخه فکراته و زنده باشی هم قرمزه چشمات. هردو یکیان. از همینش بدم میاد. گیر کردم. بینه انتخابه بین خودم و قرمزیه چشمام و گودیه چشماش یا برزخه فکرام و سردیه حرفام و تلخیه فرداش. من نفرین شدهم. نفرین شده.
-گوشهی خلوتی برای نوشته هام:
-گوشهی خلوتی برای نوشته هام:
۶.۳k
۰۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.