❤️✨لجباز من❤️✨ پارت 8
#متینیکا_سوییتی
❤️✨لجباز_من❤️✨
پارت 8
متین:اووف برقا رفته بود
یهو دیدم یکی محکم داره در میزنه
درو که باز کردم
تو اینجا چیکا میکنی😐
نیکا:ترسیییدم خب☹️
متین:ینی دوسال تنها زندگی میکنی بعد از تاریکی میترسی
نیکا:خرفت اوزگل رفیقام میومدن پیشم وقتی برق میرفت
...
نمیخای رام بدی تو ؟
متین:اوف یادم رف اصن چرا چرا بیا تو
نیکا:رفتم تو حیف که خونش توتاریکی معلوم نبود
(وسط رمان یه چی بگم:اینکه متین دوستان عزیز شرتک داشت و فق لباس نداش فک نکنین لخت مادر زاد بوده بچم😂)
نشسته بودم رو مبل جفتمون تو گوشی بودیم
متین:خب میگفتی
نیکا:چی میگفتم؟
متین:یه چی میگفتی دیگه
نیکا:توهم زدی؟
متین:پس ای صدای خنده از کجاس؟😐😐
نیکا:واای متین نترسون منو عههه😐
متین:نیکا یه دقه زر نزن صدای خنده داره از تو اتاق خاب میااد
نیکا:واای متییین😰
متین:بزا برم نگاه کنم
نیکا:بزااااا منم بیام
متین:با نیکا داشتیم نزدیک اتاق خاب میشدیم که یهو.....
_________
حمایت کنین جوگول بوگولا🙂♥️
اصکی بری جرتتتتت میدم داوش گلم
❤️✨لجباز_من❤️✨
پارت 8
متین:اووف برقا رفته بود
یهو دیدم یکی محکم داره در میزنه
درو که باز کردم
تو اینجا چیکا میکنی😐
نیکا:ترسیییدم خب☹️
متین:ینی دوسال تنها زندگی میکنی بعد از تاریکی میترسی
نیکا:خرفت اوزگل رفیقام میومدن پیشم وقتی برق میرفت
...
نمیخای رام بدی تو ؟
متین:اوف یادم رف اصن چرا چرا بیا تو
نیکا:رفتم تو حیف که خونش توتاریکی معلوم نبود
(وسط رمان یه چی بگم:اینکه متین دوستان عزیز شرتک داشت و فق لباس نداش فک نکنین لخت مادر زاد بوده بچم😂)
نشسته بودم رو مبل جفتمون تو گوشی بودیم
متین:خب میگفتی
نیکا:چی میگفتم؟
متین:یه چی میگفتی دیگه
نیکا:توهم زدی؟
متین:پس ای صدای خنده از کجاس؟😐😐
نیکا:واای متین نترسون منو عههه😐
متین:نیکا یه دقه زر نزن صدای خنده داره از تو اتاق خاب میااد
نیکا:واای متییین😰
متین:بزا برم نگاه کنم
نیکا:بزااااا منم بیام
متین:با نیکا داشتیم نزدیک اتاق خاب میشدیم که یهو.....
_________
حمایت کنین جوگول بوگولا🙂♥️
اصکی بری جرتتتتت میدم داوش گلم
۱۰.۷k
۰۳ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.