👹عشق سیاه👹
ادامه ی فصل ۶
کارن: بعد از اینکه شما رفتین کلارا می خواست بیاد بیرون یکم هوا بخوره که یهو سرش گیج میره و میخوره زمین ولی از اونجایی که سوزی همون نزدیکی ها بوده سریع میاد به من خبر میده منم کلارا رو به اتاق میارم و دکتر خبر میکنم و وقتی که دکتر میاد میگه هنوز اثرات مواد بیهوشی از بین نرفته مثل اینکه یک شیشه ی کامل مواد بیهوشی روی دستمال خالی کرده بودن.
همون موقع لی جون با عصبانیت از اتاق خارج میشه و به طرف آدرس جان میره
۱۶ دقیقه بعد......
لی جون به خونه ی جان میرسه وارد میشه تا جان داره با همونایی که با خودش برد تا کلارا رو بدزدن شراب میخوره
لی جون نزدیک رفت و همشون و کتک زد
جان خیلی بی جون به لی جون گفت:« مگه من چه کار اشتباهی انجام دادم؟»
لی جون : تو آشغال عوضی من بهت گفتم فقط بری کمی بترسونیش پست فطرت
و یه لگد زیر شکم جان میزنه و جان خیلی بی حال میگه نمیدونم راجع به چی حرف میزنی
لی جون: من و مسخره کردی یا خودتو آشغال
و از خونه خارج میشه و سوار ماشینش میشه و به سمت خونه ی کلارا حرکت میکنه
۱۶ دقیقه بعد.......
لی جون به خونه ی کلارا اینا میرسه و در میزنه
یی جونگ میاد در رو باز میکنه و لی جون میره داخل
همین که لی جون خواست وارد اتاق کلارا بشه یی جونگ جلوش و گرفت
لی جون: یااا چیکار میکنی بزار برم داخل می خوام ببینم حالش چطوره
یی جونگ: نمیشه بری داخل دکتر داره معاینش میکنه
لی جون : باشه
بعد از ۵ دقیقه دکتر ، سوزی و کارن از اتاق بیرون میان
ویو دکتر....
بعد از معاینه ی کلارا از اتاق بیرون اومدم که با صورت های نگران یی جونگ و لی جون مواجه شدم
گفتم : حالشون خوبه و اثرات مواد بیهوشی هم داره از بین میره من به سرم ایشون داروی خواب آور زدم تا کمی استراحت کنن
فردا دوباره میام و معاینش میکنم
فکر میکنم تا فردا اثرات مواد بیهوشی کاملآ از بین رفته باشه
کارن ، یی جونگ، لی جون و سوزی :« باشه ممنون. »
دکتر: خسته نباشید
و میره
لی جون به سمت اتاق کلارا میره و میبینه کلارا خوابه
میره روی صندلی کنار تخت میشینه و دست های کلارا رو میگیره و میگه............
دیگه واقعاً خماریییییی...
لایکا پنج تا بشه پارت بعد رو میزارم اگه دوتا کامنت هم بزارین دو تا پارت رو باهم آپ میکنم
کارن: بعد از اینکه شما رفتین کلارا می خواست بیاد بیرون یکم هوا بخوره که یهو سرش گیج میره و میخوره زمین ولی از اونجایی که سوزی همون نزدیکی ها بوده سریع میاد به من خبر میده منم کلارا رو به اتاق میارم و دکتر خبر میکنم و وقتی که دکتر میاد میگه هنوز اثرات مواد بیهوشی از بین نرفته مثل اینکه یک شیشه ی کامل مواد بیهوشی روی دستمال خالی کرده بودن.
همون موقع لی جون با عصبانیت از اتاق خارج میشه و به طرف آدرس جان میره
۱۶ دقیقه بعد......
لی جون به خونه ی جان میرسه وارد میشه تا جان داره با همونایی که با خودش برد تا کلارا رو بدزدن شراب میخوره
لی جون نزدیک رفت و همشون و کتک زد
جان خیلی بی جون به لی جون گفت:« مگه من چه کار اشتباهی انجام دادم؟»
لی جون : تو آشغال عوضی من بهت گفتم فقط بری کمی بترسونیش پست فطرت
و یه لگد زیر شکم جان میزنه و جان خیلی بی حال میگه نمیدونم راجع به چی حرف میزنی
لی جون: من و مسخره کردی یا خودتو آشغال
و از خونه خارج میشه و سوار ماشینش میشه و به سمت خونه ی کلارا حرکت میکنه
۱۶ دقیقه بعد.......
لی جون به خونه ی کلارا اینا میرسه و در میزنه
یی جونگ میاد در رو باز میکنه و لی جون میره داخل
همین که لی جون خواست وارد اتاق کلارا بشه یی جونگ جلوش و گرفت
لی جون: یااا چیکار میکنی بزار برم داخل می خوام ببینم حالش چطوره
یی جونگ: نمیشه بری داخل دکتر داره معاینش میکنه
لی جون : باشه
بعد از ۵ دقیقه دکتر ، سوزی و کارن از اتاق بیرون میان
ویو دکتر....
بعد از معاینه ی کلارا از اتاق بیرون اومدم که با صورت های نگران یی جونگ و لی جون مواجه شدم
گفتم : حالشون خوبه و اثرات مواد بیهوشی هم داره از بین میره من به سرم ایشون داروی خواب آور زدم تا کمی استراحت کنن
فردا دوباره میام و معاینش میکنم
فکر میکنم تا فردا اثرات مواد بیهوشی کاملآ از بین رفته باشه
کارن ، یی جونگ، لی جون و سوزی :« باشه ممنون. »
دکتر: خسته نباشید
و میره
لی جون به سمت اتاق کلارا میره و میبینه کلارا خوابه
میره روی صندلی کنار تخت میشینه و دست های کلارا رو میگیره و میگه............
دیگه واقعاً خماریییییی...
لایکا پنج تا بشه پارت بعد رو میزارم اگه دوتا کامنت هم بزارین دو تا پارت رو باهم آپ میکنم
۵.۰k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.