من دوستت داشتم. همان وقت هایی که دوستم نداشتی، همان وقت ه
من دوستت داشتم. همان وقتهایی که دوستم نداشتی، همان وقتهایی که داشتی آزارم میدادی، همان وقتهایی که حواست به من نبود و آخرین کسی بودم که به او فکر میکردی.
من دوستت داشتم.
تو شبیه تندباد دیوانهای وزیدی و مرا از هم پاشیدی و از نو بنا کردی، اگرچه رنجاندیام ولی حضور تو درخت خشک باورم را بارور کرد و بعد از تو شکوفا شدم و فصل جدیدی در زندگیام آغاز شد. پس آزار تو هم برای من موهبت بوده عزیزم.
من برای حریم احساسات آدمی حرمت قائلم و آگاهم به اینکه تو مسئولیتی در قبال احساسات من نداشتی و نمیشود منطق را واسطه قرار داد و به قلب دستور داد کسی را دوست بدارد، نمیتوان معادلهی احساسات را بر هم زد. تو را دوست دارم، حتی اگر دوستم نداشتهباشی.
نگران من نباش، من به نقطهی امن پذیرش رسیدهام و کودک احساساتم را بیتوقع و مستقل و خودساخته بار آوردهام و عبور را به او آموختهام. مدتهاست از دور به آدمها عشق میورزد، لبخند میزند و بیآنکه در انتظار پاسخی بماند، عبور میکند.
نگران من نباش، من خوبم...
من دوستت داشتم.
تو شبیه تندباد دیوانهای وزیدی و مرا از هم پاشیدی و از نو بنا کردی، اگرچه رنجاندیام ولی حضور تو درخت خشک باورم را بارور کرد و بعد از تو شکوفا شدم و فصل جدیدی در زندگیام آغاز شد. پس آزار تو هم برای من موهبت بوده عزیزم.
من برای حریم احساسات آدمی حرمت قائلم و آگاهم به اینکه تو مسئولیتی در قبال احساسات من نداشتی و نمیشود منطق را واسطه قرار داد و به قلب دستور داد کسی را دوست بدارد، نمیتوان معادلهی احساسات را بر هم زد. تو را دوست دارم، حتی اگر دوستم نداشتهباشی.
نگران من نباش، من به نقطهی امن پذیرش رسیدهام و کودک احساساتم را بیتوقع و مستقل و خودساخته بار آوردهام و عبور را به او آموختهام. مدتهاست از دور به آدمها عشق میورزد، لبخند میزند و بیآنکه در انتظار پاسخی بماند، عبور میکند.
نگران من نباش، من خوبم...
۶.۴k
۱۶ فروردین ۱۴۰۲