ای صفای قلب زارم ،هر چه دارم از تو دارم
هر چند ناتوان شدی اما ز پا نیفت
ای هشتمین عزیز، عزیز خدا نیفت
میترسم آن که در بریزد به پهلویت
باشد ز پا بیفت ولی بی هوا نیفت
کوچه به آل فاطمه خیری نداشته
دیوار را بگیر و در این کوچهها نیفت
مردم میان شهر تماشات میکنند
این بار را به خاطر زهرا (س) بیا نیفت
دامان هیچ کس به سرت سر نمیزند
حالا که نیست خواهر تو پس ز پا نیفت
تکه حصیر خویش از این حجره جمع کن
اما به یاد نیمه شب بوریا نیفت
ای وای اگر به کرببلا بوریا نبود
راهی برای دفن شه کربلا نبود…
علی اکبر لطیفیان
ای هشتمین عزیز، عزیز خدا نیفت
میترسم آن که در بریزد به پهلویت
باشد ز پا بیفت ولی بی هوا نیفت
کوچه به آل فاطمه خیری نداشته
دیوار را بگیر و در این کوچهها نیفت
مردم میان شهر تماشات میکنند
این بار را به خاطر زهرا (س) بیا نیفت
دامان هیچ کس به سرت سر نمیزند
حالا که نیست خواهر تو پس ز پا نیفت
تکه حصیر خویش از این حجره جمع کن
اما به یاد نیمه شب بوریا نیفت
ای وای اگر به کرببلا بوریا نبود
راهی برای دفن شه کربلا نبود…
علی اکبر لطیفیان
۸.۲k
۱۵ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.