💇♀️ایده ی استایل مو.💇♀️
شانزده سالم بود که پول توجيبی و کادوی تولد و عيدیهای دو سالموجمع کردم گيتار برقی بخرم.
بابا اجازه نداد. خيلي که اصرار کردم، قبول کرد.
گيتار و يک آمپلیفاير کوچک خريدم.
همهی تهرانو گشتم تا معلم گيتار زن پيدا کنم؛ پيدا نشد.
بابا اجازه نداد پيش معلم مرد برم.
خودم تمرين میکردم، فايده نداشت.
سيمهای گيتار خيلی سفت بود، دستمو درد میآورد.
نمیتوانستم کوکاش کنم. صداش بلند بود و خانواده را اذيت میکرد، نااميد شدم.
دو سال گذشت. گيتار کنار اتاق ماند و خاک خورد.
برايش که مشتری پيدا شد، به اصرار مامان و بابا فروختماش.
مامان گفت پول گيتار را دستبند طلا بخر و نگه دار، برايت بماند.
دستبند را هنوز دارم. حتی بعد از ازدواج که برای خريد خانه، همهی طلاهايم را فروختم، نگهاش داشتم، هميشه هم دستم است.
گاهی دختر دو سال و نيمهام سرش را روی دستم میگذارد و لبخند میزند.
میگويد: «مامان؛ چرا از دستت صدای آهنگ میآد؟»
👤ضحی کاظمی
📚کفشهاتو جفت کن
#Hair_Style_Time
بابا اجازه نداد. خيلي که اصرار کردم، قبول کرد.
گيتار و يک آمپلیفاير کوچک خريدم.
همهی تهرانو گشتم تا معلم گيتار زن پيدا کنم؛ پيدا نشد.
بابا اجازه نداد پيش معلم مرد برم.
خودم تمرين میکردم، فايده نداشت.
سيمهای گيتار خيلی سفت بود، دستمو درد میآورد.
نمیتوانستم کوکاش کنم. صداش بلند بود و خانواده را اذيت میکرد، نااميد شدم.
دو سال گذشت. گيتار کنار اتاق ماند و خاک خورد.
برايش که مشتری پيدا شد، به اصرار مامان و بابا فروختماش.
مامان گفت پول گيتار را دستبند طلا بخر و نگه دار، برايت بماند.
دستبند را هنوز دارم. حتی بعد از ازدواج که برای خريد خانه، همهی طلاهايم را فروختم، نگهاش داشتم، هميشه هم دستم است.
گاهی دختر دو سال و نيمهام سرش را روی دستم میگذارد و لبخند میزند.
میگويد: «مامان؛ چرا از دستت صدای آهنگ میآد؟»
👤ضحی کاظمی
📚کفشهاتو جفت کن
#Hair_Style_Time
۸.۴k
۱۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.