باز باران بارید و خیس شد خاطره ها...
کاش در این دنیا آشناییها نبود،
یا بدنبالش جداییها نبــــود،
فلک از بهر آن اموخت شمع آشنایی را،
که بر دستها زند تیغ جدایی را،
گر شب و روز می دیدم جدایی را،
ولا اصلا نمیکردم خیال آشنایی را..!
پیشکش بهترین دوستم، گرچه خودت دیگه کنارم نیستی اما☆ یادت ☆همواره در شکاف سینه ام پایکوبی میکند..!
وکیل روانی... ❤😔
یا بدنبالش جداییها نبــــود،
فلک از بهر آن اموخت شمع آشنایی را،
که بر دستها زند تیغ جدایی را،
گر شب و روز می دیدم جدایی را،
ولا اصلا نمیکردم خیال آشنایی را..!
پیشکش بهترین دوستم، گرچه خودت دیگه کنارم نیستی اما☆ یادت ☆همواره در شکاف سینه ام پایکوبی میکند..!
وکیل روانی... ❤😔
۵.۹k
۲۵ مرداد ۱۴۰۳