این شب عجب طولانی است!
این شب عجب طولانی است!
ساعت ها تا صبح مانده است!
و شاید سالها...!
استخوان هایم از سرمای یخ آلود این هوای آلوده بی حس شده اند.
و دنیا شبیه هیولای قصه ی مادربزرگ شده است...
دیگر وقت آن شده که بیایی!
می خواهم برای همیشه و شاید تا ابد
در آغوشت رها شوم.
باید بیایی!
من از شب...
از این شب طولانی
از این هوای آلوده
از این دنیای پلید
می ترسم!
وقت آن است که بیایی!
آغوشت را عجب طلبکارم...
ساعت ها تا صبح مانده است!
و شاید سالها...!
استخوان هایم از سرمای یخ آلود این هوای آلوده بی حس شده اند.
و دنیا شبیه هیولای قصه ی مادربزرگ شده است...
دیگر وقت آن شده که بیایی!
می خواهم برای همیشه و شاید تا ابد
در آغوشت رها شوم.
باید بیایی!
من از شب...
از این شب طولانی
از این هوای آلوده
از این دنیای پلید
می ترسم!
وقت آن است که بیایی!
آغوشت را عجب طلبکارم...
۳۷.۳k
۲۶ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.