(وقتی با قمار خریدتت 😈)پارت=3
(وقتی با قمار خریدتت 😈)پارت=3
.
.
.
(ویو کوک)
10نیم بود که یواش یواش اماده شودمو رفتم...
رفتم به ادرسی که گفت بود....
رسیدم که جای ترسناک بود رفتم درو زدم که.....
(پایان ویو کوک)
(ویو ا.ت)
داشتم با پدرم دعوا میکردم که در زدن رفتم درو باز کردم دیدم یه پسر خوشتیپ جذاب پشت دره که گفت:
کوک: سلام بیب اماده شو باید با من بیای*😈😏*
ا.ت:تو دیگه کی هستی هااااا به من نگو بیب*با دادو خشمگین*
کوک:من جئون جونکوک هستم از دیدنت خوشحالم بیب*😈😏*
ا.ت:(میخواستم جواب این پسرو (هوش این پسر که میگی اسم داره مشنگ)بدم که یهو پدرم پرید وست حرف که گفت:
×گ:سلام خوش آمدید ارباب بفرمایید داخل*با لحن هیز*
کوک:من دیگه داخل نمیام امدم دختر تو ببرم*نیشخند*
ا.ت: من باتو جای نمیرم*با داد و خشگین*
راوی:بد از این که ا.ت اینو گفت پدرش یه سیله مکم زد اینقدر محکم بود که ا.ت افتاد بد کوک رفتش کمکش کردو براید ستایل بقلش کردو برد...
ا.ت:بزارتم زمین (داشت از سینه هاش میزد اینم بگم که از خونه رفتن بیرون)
کوک:کم وول بخور بیب داری تحریکم میکنی*با نگاه هیز هی خدا نصیب ماهم کنه 🤲 امین هوی با شمام بگید امین آفرین*
ا.ت:این قدر منو بیب صدا نکنههههههه*با جیق*
ذهن ا.ت:پسره که اسمش جونکوکِ منو گذاشت ماشین و خودشم نشست پیشم....
(و حال پرش زمانی به عمارت کوک)
.
.
.
.
.
.
راوی:بسه ها بقیش فردا 😭😂😂🤝 😔
خماریییی
حمایت بره بالا میزارم همین امشب خوبه شرط پارت 4
لایک:15
کامنت:20
اگه شرایط برسه پارت جدید میزارم همین امشب اما باید بنویسم ها هی بگید بزار شرایط رسید اوکی 😭😂🤝🥺
.
.
.
(ویو کوک)
10نیم بود که یواش یواش اماده شودمو رفتم...
رفتم به ادرسی که گفت بود....
رسیدم که جای ترسناک بود رفتم درو زدم که.....
(پایان ویو کوک)
(ویو ا.ت)
داشتم با پدرم دعوا میکردم که در زدن رفتم درو باز کردم دیدم یه پسر خوشتیپ جذاب پشت دره که گفت:
کوک: سلام بیب اماده شو باید با من بیای*😈😏*
ا.ت:تو دیگه کی هستی هااااا به من نگو بیب*با دادو خشمگین*
کوک:من جئون جونکوک هستم از دیدنت خوشحالم بیب*😈😏*
ا.ت:(میخواستم جواب این پسرو (هوش این پسر که میگی اسم داره مشنگ)بدم که یهو پدرم پرید وست حرف که گفت:
×گ:سلام خوش آمدید ارباب بفرمایید داخل*با لحن هیز*
کوک:من دیگه داخل نمیام امدم دختر تو ببرم*نیشخند*
ا.ت: من باتو جای نمیرم*با داد و خشگین*
راوی:بد از این که ا.ت اینو گفت پدرش یه سیله مکم زد اینقدر محکم بود که ا.ت افتاد بد کوک رفتش کمکش کردو براید ستایل بقلش کردو برد...
ا.ت:بزارتم زمین (داشت از سینه هاش میزد اینم بگم که از خونه رفتن بیرون)
کوک:کم وول بخور بیب داری تحریکم میکنی*با نگاه هیز هی خدا نصیب ماهم کنه 🤲 امین هوی با شمام بگید امین آفرین*
ا.ت:این قدر منو بیب صدا نکنههههههه*با جیق*
ذهن ا.ت:پسره که اسمش جونکوکِ منو گذاشت ماشین و خودشم نشست پیشم....
(و حال پرش زمانی به عمارت کوک)
.
.
.
.
.
.
راوی:بسه ها بقیش فردا 😭😂😂🤝 😔
خماریییی
حمایت بره بالا میزارم همین امشب خوبه شرط پارت 4
لایک:15
کامنت:20
اگه شرایط برسه پارت جدید میزارم همین امشب اما باید بنویسم ها هی بگید بزار شرایط رسید اوکی 😭😂🤝🥺
۱۵.۴k
۱۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.