سناریو ۲ پارتییی
تق...تق...تق...
صدای کفش های پاشنه بلند دختر محبوب و مغرور کلاستون توجه دانش آموزا رو به خودش جلب کرد
با عشوه های زننده قدم قدم اومد و روی سکو ایستاد: عااممم خب امروز تولدمه
صدای سوت و دست کلامشو قطع کرد
خنده مسخره و مثلا کیوتی زد و ادامه داد: اومدم همه رو دعوت کنم به تولدم
جشن کاپلیه! همه باید با کاپلاشون بیان.
با عشوه برای خودش دست زد و گفت: آها تو ا.ت تو حتمااا با پارتنرت بیا باشهه؟ هومم
و بعد از کلاس خارج شد
همه میدونستن که تو پارتنر نداری
و اگه به اون جشن نری باباش از مدرسه اخراجت میکنه!
پسرای کلاس شروع کردن به مسخره بازی: هوهوووو ا.تتتتت تو که پارتنر نداری با کی میخوای بیای؟؟ حتما میخوای با در و دیوار برقصی اونجا ها.؟
دخترای کلاس هم به تبعیت از دوست پسراشون شروع کردن به خندیدن و دست انداختن: شاید هم میخواد با ارواح برقصه!
بین اون همه خنده نگاه یکی رو روی خودت حس کردی
استرسی به سمت نگاه برگشتی که نکنه اونم میخواد مسخرت کنه
کسی که بهت زل زده بود پسر جذاب کلاس بود!
پسری که دو ساله نسبت بهش علاقه مندی!
کروات آبی رنگشو شل کرد و با صدای بَمِش همهمه کلاس رو ساکت کرد: خفه! پارتنرش منم!
دخترای کلاس شروع کردن به چسبیدن بهش: یااااا جینیی چطوری اون دلقکو انتخاب کردیی؟
لویی؛ کسی که همه میدونستن روی جین کراشه!
گریهِ اشک تمساح وارانش رو شروع کرد و پاهاش رو به زمین کوبید
با هق هق هاش سمت جین رفت و دستاش رو روی شونه های پهن جین گذاشت: سوکجینااااا چطوری اون هرزه رو انتخاب کردیییی؟
جین از صندلی چوبین بلند شد و بدون نگاه به لویی روبه روش ایستاد
صدای جیغ لویی گوشش رو به درد آورده بود: یاااا سوکجینننننن منو نگاه کننن!
جین دست های لویی رو از روی شونه هاش پرت کرد و جواب داد: از نگاه کردن به آدمای مضحک بیزارم!
لویی رو پس زد و کنارت روی نیمکت نشست؛
صندلیت رو به خودش نزدیک تر کرد و دستاتو گرفت: اینجا که نمیشه،، ولی باید حرف بزنیم! بیا باهام..
گره دستشو به دستات محکم تر کرد و از صندلی بلند شد: خب، به جیغ جیغت برس لویی!
تورو پشت خودش نگه داشت و حرکت کرد،
از کلاس خارج شد و توی راهرو نزدیک به در کلاست متوقف شد!
ادامه پارت بعد:::
صدای کفش های پاشنه بلند دختر محبوب و مغرور کلاستون توجه دانش آموزا رو به خودش جلب کرد
با عشوه های زننده قدم قدم اومد و روی سکو ایستاد: عااممم خب امروز تولدمه
صدای سوت و دست کلامشو قطع کرد
خنده مسخره و مثلا کیوتی زد و ادامه داد: اومدم همه رو دعوت کنم به تولدم
جشن کاپلیه! همه باید با کاپلاشون بیان.
با عشوه برای خودش دست زد و گفت: آها تو ا.ت تو حتمااا با پارتنرت بیا باشهه؟ هومم
و بعد از کلاس خارج شد
همه میدونستن که تو پارتنر نداری
و اگه به اون جشن نری باباش از مدرسه اخراجت میکنه!
پسرای کلاس شروع کردن به مسخره بازی: هوهوووو ا.تتتتت تو که پارتنر نداری با کی میخوای بیای؟؟ حتما میخوای با در و دیوار برقصی اونجا ها.؟
دخترای کلاس هم به تبعیت از دوست پسراشون شروع کردن به خندیدن و دست انداختن: شاید هم میخواد با ارواح برقصه!
بین اون همه خنده نگاه یکی رو روی خودت حس کردی
استرسی به سمت نگاه برگشتی که نکنه اونم میخواد مسخرت کنه
کسی که بهت زل زده بود پسر جذاب کلاس بود!
پسری که دو ساله نسبت بهش علاقه مندی!
کروات آبی رنگشو شل کرد و با صدای بَمِش همهمه کلاس رو ساکت کرد: خفه! پارتنرش منم!
دخترای کلاس شروع کردن به چسبیدن بهش: یااااا جینیی چطوری اون دلقکو انتخاب کردیی؟
لویی؛ کسی که همه میدونستن روی جین کراشه!
گریهِ اشک تمساح وارانش رو شروع کرد و پاهاش رو به زمین کوبید
با هق هق هاش سمت جین رفت و دستاش رو روی شونه های پهن جین گذاشت: سوکجینااااا چطوری اون هرزه رو انتخاب کردیییی؟
جین از صندلی چوبین بلند شد و بدون نگاه به لویی روبه روش ایستاد
صدای جیغ لویی گوشش رو به درد آورده بود: یاااا سوکجینننننن منو نگاه کننن!
جین دست های لویی رو از روی شونه هاش پرت کرد و جواب داد: از نگاه کردن به آدمای مضحک بیزارم!
لویی رو پس زد و کنارت روی نیمکت نشست؛
صندلیت رو به خودش نزدیک تر کرد و دستاتو گرفت: اینجا که نمیشه،، ولی باید حرف بزنیم! بیا باهام..
گره دستشو به دستات محکم تر کرد و از صندلی بلند شد: خب، به جیغ جیغت برس لویی!
تورو پشت خودش نگه داشت و حرکت کرد،
از کلاس خارج شد و توی راهرو نزدیک به در کلاست متوقف شد!
ادامه پارت بعد:::
۱۶.۸k
۱۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.