کاش سهراب نمی مرد به این زودی
سقراط را تو سیا چاله زندونی می کنن، همونجا یه زندون بان بودش،مجذوب ش میشه، جام شوکران را به سقراط داد، وگف روح ه تو مواج ه عشق هس، این سیاهی ه زندان ،روح تو رو کدر و سیاه میکند، بکوش آنچه راکه نمی تونی تغییر بدی، تسلیم بشی، سقراط هم جام ه شوکران را بالا کشید، و به آرامی روح از بدنش خارج شد، ولی بعد تو زندون یه نامه ی پیدا کردن که سقراط نوشته بود،من خدا را در این زندان بان پیدا کردم، ولی عادت دیرینه زمونه هس، خوبان و پاکان همیشه در عذابن،عین این استاد ه من زندان بان. اینجوریه دنیا...
۱.۷k
۳۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.