مال من باش ماه زیبا
پارت 9
از زبان ته
دیدم لیان داره میره بیرون داد زدم لیان منو تنها نزار خواهش میکنم
لیان = ببخشید
از زبان. لیان
رفتم بیرون دیدم داره بارون میاد دویدم زیر بارون داد زدم رسیدم سمت دریا رفتم توی توی خونه کوچیکم لباس بیرونی پوشیدم رفتم زیر بارون داد زدم
لیان = من چیکار کردم خدایا .ولم کن من تازه داغ مامانم رفته بوددددددددددددددددددددد هقققققق هقققققققق
از زبان جین
بعد از دعوا یک ساعت گذشت بو نامی داشت وسایل جمع میکرد رفتم پیش جونکوک بود
جین = سلام نامجون واقع میخوای بری
نامجون = اره
کوک= داداش حالا لیا حرفی زد
نامی = حرفش که الکی نبود داشت به من و لیان تهمت میزد
جین = کوک برو بیرون من باهاش صحبت میکنم
کوک رفت بیرون در بستم قفل کرد
نامی = چیکار میکنی
جین = نرو من و ته و فلیکس
نامی = خودم میدونم منم نمیتونم کس های که توی این خونه هستن ترک کنم
جین = نرو
نامی= نمیشه
بعد جین بغل کرد
جین = تورو خدا نرو منو تنها نزار
نامجون= جین تو به من احسا س داری
جین = اره. تو چی
نامجون = اره خدافظ
جین = نرو
نامجون = نمیشه بای
جین = باییییی هققققققققق
بعد از خونه زدم بیرون تو. این بارو ن لیان کجا رفته
رفتم یک هتل گرفتم
از زبان لیا
ساعت چهار از خونه زدم بیرون تلفن رو روی قلبم چسبوندم دوباره صداش تو گوشم میپیچه
میرسم تو کافه شوگا لبخند میزنم و بغلم میکنه
شوگا= لیا اومدی بلاخره
لیا=دلم واست تنگ شده بود
شوگا =بشینیم
یهو با یه کیک کوچیکم میاد و میگه
شوگا = تولدت مبارک هورااا
یهو گریه میکنم
شوگا = چی شد °چشمای پر اشک°
یهو انگار نمیدونم چی میشه لباشو کیس میکنم نفس نفس میزنم اما بعد آروم میشه یهو وقتی یکم از هم دور میشیم یهو شوگا کلاه ی مردی رو بر میداره جیمینه
شوگا=بشین
جیمین فرار میکنه
لیا = ساعت ۶ شد من باید آماده شم واسه تولد توهم بیا با هوپی
شوگا = باشه
از زبان کوک
خونه رو آماده شده بود لیا آمد ا آماده شد هم هم پوشیدن شوگا و هوپی هم اومدن هم دور لیا جمع شد بودیم ساعت ۹ بود
لیسا = بچه ها من بخونم
هم = بخونید خانم لیسا
{ بچه ها لیلا لیلا رو خوند }
هوپی = تو چرا خواننده نمیشی
لیسا = من و لیان میخوایم بشیم اما من لیان مافیاه هستیم نمی تونیم
هوپی = آها
از زبان ته
دیدم لیان داره میره بیرون داد زدم لیان منو تنها نزار خواهش میکنم
لیان = ببخشید
از زبان. لیان
رفتم بیرون دیدم داره بارون میاد دویدم زیر بارون داد زدم رسیدم سمت دریا رفتم توی توی خونه کوچیکم لباس بیرونی پوشیدم رفتم زیر بارون داد زدم
لیان = من چیکار کردم خدایا .ولم کن من تازه داغ مامانم رفته بوددددددددددددددددددددد هقققققق هقققققققق
از زبان جین
بعد از دعوا یک ساعت گذشت بو نامی داشت وسایل جمع میکرد رفتم پیش جونکوک بود
جین = سلام نامجون واقع میخوای بری
نامجون = اره
کوک= داداش حالا لیا حرفی زد
نامی = حرفش که الکی نبود داشت به من و لیان تهمت میزد
جین = کوک برو بیرون من باهاش صحبت میکنم
کوک رفت بیرون در بستم قفل کرد
نامی = چیکار میکنی
جین = نرو من و ته و فلیکس
نامی = خودم میدونم منم نمیتونم کس های که توی این خونه هستن ترک کنم
جین = نرو
نامی= نمیشه
بعد جین بغل کرد
جین = تورو خدا نرو منو تنها نزار
نامجون= جین تو به من احسا س داری
جین = اره. تو چی
نامجون = اره خدافظ
جین = نرو
نامجون = نمیشه بای
جین = باییییی هققققققققق
بعد از خونه زدم بیرون تو. این بارو ن لیان کجا رفته
رفتم یک هتل گرفتم
از زبان لیا
ساعت چهار از خونه زدم بیرون تلفن رو روی قلبم چسبوندم دوباره صداش تو گوشم میپیچه
میرسم تو کافه شوگا لبخند میزنم و بغلم میکنه
شوگا= لیا اومدی بلاخره
لیا=دلم واست تنگ شده بود
شوگا =بشینیم
یهو با یه کیک کوچیکم میاد و میگه
شوگا = تولدت مبارک هورااا
یهو گریه میکنم
شوگا = چی شد °چشمای پر اشک°
یهو انگار نمیدونم چی میشه لباشو کیس میکنم نفس نفس میزنم اما بعد آروم میشه یهو وقتی یکم از هم دور میشیم یهو شوگا کلاه ی مردی رو بر میداره جیمینه
شوگا=بشین
جیمین فرار میکنه
لیا = ساعت ۶ شد من باید آماده شم واسه تولد توهم بیا با هوپی
شوگا = باشه
از زبان کوک
خونه رو آماده شده بود لیا آمد ا آماده شد هم هم پوشیدن شوگا و هوپی هم اومدن هم دور لیا جمع شد بودیم ساعت ۹ بود
لیسا = بچه ها من بخونم
هم = بخونید خانم لیسا
{ بچه ها لیلا لیلا رو خوند }
هوپی = تو چرا خواننده نمیشی
لیسا = من و لیان میخوایم بشیم اما من لیان مافیاه هستیم نمی تونیم
هوپی = آها
۳.۵k
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.