𝗛𝗲𝘆𝗳🗽
𝗛𝗲𝘆𝗳🗽
@tanin_romir_romaan
𝔓𝔞𝔯𝔱: 6
,𝑠𝑡𝑎𝑟𝑡,
فرداصبح
امیر:تو شرکت مشغول حرف زدن بودم وسط جلسه
رهام اومد داخل
دیرکردی اقای هادیان!
رهام:دیگه
امیر:بشین
ادامه حرفمو لب زدم و دختری از در وارد شد و پیش میز منشی وایستاد
ظرافتش مثل ظرافت اهو بود
ادامه حرفمو گفتم و نشستم روی صندلیم
اهو:با اقای مقاره کار داشتم
منشی:متاسفم اقای مقاره جلسع دارن
اهو:مشکلی نداره کیفمو گذاشتم رو میزش در اتاقشو باز کردم ومنشیش پشت سرم میومد
اهو:(باصدایی بلند و تند)متاسفم باعث بهم ریختگی جلست شدم مقاره
بیا کارت دارم
امیر:ازجام پاشدم و با ابروهایی بهم گره خورده نگاش میکردم
صندلیمو هول دادم
ادامه بدین دوستان در اتاقو بستم و دستشو گرفتم کشیدم تو ابدارخونه چته تو
اهو:چم نیست
اومدم بگم دارم میرم
امیر:بهههههه کجا بسلامتی
اهو:سر زندگی خودم،تو واقعا خجالت نمیکشی
تو ی بچه کوچیک تر داری!!!!
امیر:هیس هیسسس
تو از کجا فهمیدی
اهو:عه
دیگه خوش باشی مقاره تنه زدم و رد شدم
کیفمو برداشتم و و شالمو درست کردم تو اینش
نگاهش بهم بود نگاهمون بهم افتاد بعد چند ثانیه رفتم جلوی اسانسور
.
.
.
@tanin_romir_romaan
𝔓𝔞𝔯𝔱: 6
,𝑠𝑡𝑎𝑟𝑡,
فرداصبح
امیر:تو شرکت مشغول حرف زدن بودم وسط جلسه
رهام اومد داخل
دیرکردی اقای هادیان!
رهام:دیگه
امیر:بشین
ادامه حرفمو لب زدم و دختری از در وارد شد و پیش میز منشی وایستاد
ظرافتش مثل ظرافت اهو بود
ادامه حرفمو گفتم و نشستم روی صندلیم
اهو:با اقای مقاره کار داشتم
منشی:متاسفم اقای مقاره جلسع دارن
اهو:مشکلی نداره کیفمو گذاشتم رو میزش در اتاقشو باز کردم ومنشیش پشت سرم میومد
اهو:(باصدایی بلند و تند)متاسفم باعث بهم ریختگی جلست شدم مقاره
بیا کارت دارم
امیر:ازجام پاشدم و با ابروهایی بهم گره خورده نگاش میکردم
صندلیمو هول دادم
ادامه بدین دوستان در اتاقو بستم و دستشو گرفتم کشیدم تو ابدارخونه چته تو
اهو:چم نیست
اومدم بگم دارم میرم
امیر:بهههههه کجا بسلامتی
اهو:سر زندگی خودم،تو واقعا خجالت نمیکشی
تو ی بچه کوچیک تر داری!!!!
امیر:هیس هیسسس
تو از کجا فهمیدی
اهو:عه
دیگه خوش باشی مقاره تنه زدم و رد شدم
کیفمو برداشتم و و شالمو درست کردم تو اینش
نگاهش بهم بود نگاهمون بهم افتاد بعد چند ثانیه رفتم جلوی اسانسور
.
.
.
۱۸۸
۰۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.