سلام به تو ای شیرین ترین دلدادگی ام ...
سلام به تو ای شیرین ترین دلدادگیام ...
نیامده ام گله کنم ،
نه که نباشد ...
هست...
اما طاقت شرح نیست!
بی تو حالم خوب است، اما با تو جوری دیگر خوب بودم؛
سر آغاز من نخستین نگاه تو به من بود..
به تو گفتم در کنارم بمان،
چشمانت را روی من نبند،
به من گوش بده...
برایم تب کن!
رفتی و چشمانت را بستی، گوشهایت را گرفتی و پوزخندی مهمانم کردی!
مست و حیران به شوق دوباره یافتنَت برای دوباره دیدنت کوچه به کوچهی شهر را قدم برمیدارم..
شاید هرگز وصالی حاصل نگردد اما این گونه حداقل شرمندهی دلم نمیشوم!
دست کم میدانم هر کاری از دستم برای داشتنت بر آمد انجام دادم ؛
حال اینکه زور نداشتنت از داشتنت بیشتر بود بماند ...
بعد از تو همنشین تمام نبودن ها شدم ...
یارِ تمام رفتن های غافلگیر کننده ...
مخاطب ِ دروغ های شهدین ِ جماعت ...
خو گرفته با شب های بی سحر ...
بیتو هر دم مرا بیم گسستن بود ...
و حال با اینکه نیستی تار و پودم بیشتر از گذشته در هم تنیدهاند ..
آیا اینها نشان از آن ندارد که زندگی را بی تو آموختم؟
اری من پس از تو زندگی را بدون تو آموختم...
اما زندگی کردن را نه ...
تو الف جهان من بودی و من برایت فقط من بودم!
بدیهیست تو بی من فقط من را نداشته باشی و من جهانم را (:
رفتنت سوت پایان دلخوشی هایم بود و آهنگ آغاز سر سختی هایم ..
و من همچنان یقین دارم با شکوه ترین داشتهام دوست داشتن تو در عین سرسخت بودن من در روزهای فراقت است ..
به فاصله های میان من و تو میاندیشم؛
آنقدر فاصله هست که در عالم چنین فاصله ای نگنجد ..
به راستی که نیمنگاهی از جانب تو میتواند کیلومتر ها فاصله را در هم بشکند ...
میآید آن روز که در باز شود و تو وارد شوی؟
میآید آن روز که از فرط هیجان و فرح حضورت چشمانم خیس شوند؟
دلم چون چراغی در شب روشن است ...
هوای دیدن یار از سرم به در نمیرود!
وجودم سرتاسر یار است و یار ...
تنها داراییام یک سینه پر از حسرت دیدار است و سرآبِ دیدار تو ...
کاش صدایم به گوش خدا میرسید ..
کاش خدا مرا میخواند و تو را به من میبخشید ...
کاش بجای این همه کاش تو بودی در برِ من!
میرسد روزی که غرق تماشایت شوم؛ آن چنان غرق که جبران تمام اشکهایم کنم...
وصال مزهی دیگری دارد پس انتظاری طولانی (((:
بگذریم...
دوستت دارم با آن که نمیخواهی بدانی! ...
_دیگران چون بروند از نظر، از دل بروند
تو چنان در دلِ من رفته، که جان در بدنی ...
یاردآ
۲۱ آبان ماه ۰۱ | شنبه
#بادِبافشون
نیامده ام گله کنم ،
نه که نباشد ...
هست...
اما طاقت شرح نیست!
بی تو حالم خوب است، اما با تو جوری دیگر خوب بودم؛
سر آغاز من نخستین نگاه تو به من بود..
به تو گفتم در کنارم بمان،
چشمانت را روی من نبند،
به من گوش بده...
برایم تب کن!
رفتی و چشمانت را بستی، گوشهایت را گرفتی و پوزخندی مهمانم کردی!
مست و حیران به شوق دوباره یافتنَت برای دوباره دیدنت کوچه به کوچهی شهر را قدم برمیدارم..
شاید هرگز وصالی حاصل نگردد اما این گونه حداقل شرمندهی دلم نمیشوم!
دست کم میدانم هر کاری از دستم برای داشتنت بر آمد انجام دادم ؛
حال اینکه زور نداشتنت از داشتنت بیشتر بود بماند ...
بعد از تو همنشین تمام نبودن ها شدم ...
یارِ تمام رفتن های غافلگیر کننده ...
مخاطب ِ دروغ های شهدین ِ جماعت ...
خو گرفته با شب های بی سحر ...
بیتو هر دم مرا بیم گسستن بود ...
و حال با اینکه نیستی تار و پودم بیشتر از گذشته در هم تنیدهاند ..
آیا اینها نشان از آن ندارد که زندگی را بی تو آموختم؟
اری من پس از تو زندگی را بدون تو آموختم...
اما زندگی کردن را نه ...
تو الف جهان من بودی و من برایت فقط من بودم!
بدیهیست تو بی من فقط من را نداشته باشی و من جهانم را (:
رفتنت سوت پایان دلخوشی هایم بود و آهنگ آغاز سر سختی هایم ..
و من همچنان یقین دارم با شکوه ترین داشتهام دوست داشتن تو در عین سرسخت بودن من در روزهای فراقت است ..
به فاصله های میان من و تو میاندیشم؛
آنقدر فاصله هست که در عالم چنین فاصله ای نگنجد ..
به راستی که نیمنگاهی از جانب تو میتواند کیلومتر ها فاصله را در هم بشکند ...
میآید آن روز که در باز شود و تو وارد شوی؟
میآید آن روز که از فرط هیجان و فرح حضورت چشمانم خیس شوند؟
دلم چون چراغی در شب روشن است ...
هوای دیدن یار از سرم به در نمیرود!
وجودم سرتاسر یار است و یار ...
تنها داراییام یک سینه پر از حسرت دیدار است و سرآبِ دیدار تو ...
کاش صدایم به گوش خدا میرسید ..
کاش خدا مرا میخواند و تو را به من میبخشید ...
کاش بجای این همه کاش تو بودی در برِ من!
میرسد روزی که غرق تماشایت شوم؛ آن چنان غرق که جبران تمام اشکهایم کنم...
وصال مزهی دیگری دارد پس انتظاری طولانی (((:
بگذریم...
دوستت دارم با آن که نمیخواهی بدانی! ...
_دیگران چون بروند از نظر، از دل بروند
تو چنان در دلِ من رفته، که جان در بدنی ...
یاردآ
۲۱ آبان ماه ۰۱ | شنبه
#بادِبافشون
۵۶.۰k
۲۱ آبان ۱۴۰۱