یه خاطره تعریف کنم
یه خاطره تعریف کنم
داخل کلاس زبان بودم بعد گردنبند صلیب انداخته بودم دوستم گفت وای چه سلیقه خفنی داری منم گفتم من که نخریدم بابام خودش رفت خرید داستان اینه(یه روز از مدرسه اومدم بیرون و با بابام تو راه خونه بودیم که گردنبند رو بهم داد و گفت از دوستش خریده) بعد به دوستم گفتم گفت چه بابای خفنی داری😂
اصکی از پیج https://wisgoon.com/kpopr_tick_tak
داخل کلاس زبان بودم بعد گردنبند صلیب انداخته بودم دوستم گفت وای چه سلیقه خفنی داری منم گفتم من که نخریدم بابام خودش رفت خرید داستان اینه(یه روز از مدرسه اومدم بیرون و با بابام تو راه خونه بودیم که گردنبند رو بهم داد و گفت از دوستش خریده) بعد به دوستم گفتم گفت چه بابای خفنی داری😂
اصکی از پیج https://wisgoon.com/kpopr_tick_tak
۹.۲k
۰۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.