پارت۴۵
از زبون ادرین
مرینت بعد چن دقیقه اومد
ا:چیشد
م:نمیتونم
ا:😞
م:نمیتونم شبو اینجا نگزرونم😹😹
ا:بینمک
م:این همه تو مزه ریخی نوبت منه
ا:ولی مال من خنده داره
م:ن نیست😝
ا:میخای خنده دارو نشونت بدم؟و دویدو دنبالش اونم فرار کرد
م:وایستاد.بسه نفسم بالا نمیاد😰
ا:نوچ.واز پشت گرفتمش
م:ولم کن
ا:ن.تا وقتی نگی من بامزه ترم ول نمیکنم
م:نمیگم
ا:پس ک اینطور.و قلقلکش دادم
م:باشه باشه تو بامزه تری😂😂😂حالا ولم کن
ا:قبل از ول کردنش بوسه ای رو لپش کاشتم و ولش کردم😘
م:😳
از زبون مرینت
اینکارو ک کرد هم رنگ لبو شدم«😂»
داشتم اتیش می گرفتم
ا:پ عاشقم نیستی ها😹😈😈😈😈
م:ااا...مممم.....چچچچییززههه..
«بدبخت لکنت گرفت»😂
ا:😂😂😂😂
م:بینمک😑
مرینت بعد چن دقیقه اومد
ا:چیشد
م:نمیتونم
ا:😞
م:نمیتونم شبو اینجا نگزرونم😹😹
ا:بینمک
م:این همه تو مزه ریخی نوبت منه
ا:ولی مال من خنده داره
م:ن نیست😝
ا:میخای خنده دارو نشونت بدم؟و دویدو دنبالش اونم فرار کرد
م:وایستاد.بسه نفسم بالا نمیاد😰
ا:نوچ.واز پشت گرفتمش
م:ولم کن
ا:ن.تا وقتی نگی من بامزه ترم ول نمیکنم
م:نمیگم
ا:پس ک اینطور.و قلقلکش دادم
م:باشه باشه تو بامزه تری😂😂😂حالا ولم کن
ا:قبل از ول کردنش بوسه ای رو لپش کاشتم و ولش کردم😘
م:😳
از زبون مرینت
اینکارو ک کرد هم رنگ لبو شدم«😂»
داشتم اتیش می گرفتم
ا:پ عاشقم نیستی ها😹😈😈😈😈
م:ااا...مممم.....چچچچییززههه..
«بدبخت لکنت گرفت»😂
ا:😂😂😂😂
م:بینمک😑
۷.۶k
۲۱ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.